• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت دلنوشته ی من می خندم| نگارعوض زاده کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Negar:)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 2,428
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته:من می خندم
نویسنده:نگارعوض زاده
مقدمه :من می خندم به اندازه ی تمام درد هایم.می خندم تا کسی نبیند درد هایم را و قضاوت نکند درباره ی قلبم.من می خندم تا راحت کنم خیال مادرم را که این روز ها عجیب نگران این خنده های الکی من است. تو هم بخند تا قضاوت نشوی نا عادلانه


1572864113568.png
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar:)

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
14,018
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • #2


134551



" به نام ایزد منان "

هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 15 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hani.Nt

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
من می خندم تا تو متوجه نشوی که من دل به ان چشمان سیاهت بستم.
می خندم تا نفهمی میدانم دل به چشمان غمگینم نبستی.
می خندم تا فکر کنی خوشبختم و با او خوشبخت شوی...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
من می خندم مانند اسمان که غرشش را میشد به قهقه گرفت.
چرا همه زجه ی من را به قهقه تشبیه می کنند؟
ای کسانی که فکر می کنید من می خندم،بفهمید که من زجه می زنم در قهقه ام.
زجه...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
میگوی خنده ی من زیباست،وقتی او می خندد هم همین را میگویی؟
یا فقط خنده های من برایت زیباست؟
شاید میخواهی برای سرگرم کنی تا از فکر کسی که عاشقشم بیرون ایم.
تو که نمی دانی من عاشق توام!عاشق خود خود تو!
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
چه خوب میگوید شاعر که خنده ی من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشته به ان میخندم.
حال و روز این روزهای مرا میگوید ها!
من دگر توان گریستن ندارم و به خاطر همین است که می خندم.
کمتر کسی است درک کند حال مرا...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
برگ سبز را میبینی؟
میبینی چه زیباست؟
همین برگ در پاییز سقوط می کند و خشک میشود و سپس زیر پای دیگران له میشود.
سرنوشت من هم همانند برگ شده است انگار...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
ای معشوق او...
مواظبش باش...
زندگی من بسته به لبخند اوست...
لطفا مراقبش باش تا من بتوانم،بهتر تظاهر به خندیدن کنم...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
ان چشمان شب رنگش اتش به دلم انداخت ها...
همان چشمانش مرا از زندگی عادی جدا کرد...
همان چشمانش خنده ی الکی را بر روی لبهایم انداخت وقتی...
عاشق دیگری شد...
 
امضا : Negar:)

Negar:)

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/8/19
ارسالی‌ها
762
پسندها
3,450
امتیازها
20,173
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
مادرم...
نگران من نباش!
من خوبم...
خنده های من واقعی است...
واقعیِ واقعی...
 
امضا : Negar:)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا