کامل شده مجموعه اشعار جشن خون | sh.roohbakhsh کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Shadi.Roohbakhsh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 2,533
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
جشن خون.jpg
نام مجموعه: جشن خون
نام نویسنده:
Shadi.Roohbakhsh sh.roohbakhsh

ژانر: عاشقانه
مقدمه:
یا رب محبت چه چشمه‌ای است / که قطره‌ای چشیدم و دریا گشتم
 
آخرین ویرایش
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
شبانگه گرد گل پروانه گشتم
با یاد تو به گل سی‌راز گفتم
حکایت‌ها که با تو گفته بودم
به جای تو به گل باز گفتم
گل ناز تو را بوسیدم از شوق
ولی آن گل،کجا بوی تو را داشت
ولی هرچند بوسیدم گلت را
دل تنگم چو غنچه هیچ نشکفت
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
هزاران دل، حسرت خورد از عشق
یکی در این میان مجنون شد از عشق
در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشن‌تر افروخت
[1] در ره منزل لیل که خطر‌ها دارد
شرط اول قدم آن‌ست که مجنون باشی
[1]حافظ
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
[1]مجنون رخ لیلی چون قیص بنی عامر
فرهاد لب سیرین چون خسرو پرویزم
ای خوب‌تر از لیلی بیم است که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه وبیابانم
بت، کعبۀ من،قلبۀمن
توی هر سو، نظر سوی تو دارم
[1]حافظ
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
در تنهای این ظلمت شب
درتنهایی این ظلمت شب
به هجران تو افسوس ها خوردم
تمام بغض واندوهم شکستم
درونم ریختم وباغم نشستم
به پای شمع روشن که نمانده
دگر نا ونوایی در امیدش
به پای گریه های شب بی‌تاب
با هر قطره حکایت های بی‌خاب
در همان حالوهوا ی بی‌قراری
به فکر تو و این چشم انتظاری
به مهتاب و شمع گفته بودم
که مجزوب تو شد این قلب روانی
به توصیف تو گشتم غرق افکار
بگشت مجنون تو روح وروانم
به منظومه‌ی آن چشمان نازت
که از جادوی عشق افکنده گشته
به زیبایی آن صورت ماهت
که با عشق خدا نقاشی گشته
به آن عشق و به آن دل
که زیبایی باطن بر تو گشته
گرفتارم، گرفتارم و دربند
به زنجیرم تو زندان گاه فکرم
مجازات دلم این بود بسوزم
به دوری و به مستی از صدایت
شب طولانی شاهد بر دل من
که نجوا می‌کند هر دم برایت
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
دیده‌ها مانند خنجر می‌شود
عشق‌ها وقتی مکرر می‌شود
کرده‌اند دشمنان من نظام
قتل هام عشق ویاران بهِ‌نام
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
گیسوان باهم برابر گشته‌اند
مرگ من در خون شناور گشته‌اند
من مصیبت را عیادت کرده‌ام
من به اشک وعشق عادت کرده‌ام
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
گاهی که سنگ حادثه‌ای از آسمان رسد
اول بلا به مرغ بلند آشیان رسد
ای باغبان زبستن در سپر نمی‌رود
غارتگر خزان چو به این گلستان رسد
حرف شب وصل-که عمرش از باد-
کوته ترست از آنکه ز دل بر زبان رسد
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آخر همه کدورت گلچین وباغبان
گردد بدل به صلح چو فصل خزان رسد
سرهم به داغ غربت ساکی نهد وطن؟
گوهر ندیده‌ام که دیگر به کانی رسد
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,370
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
رفتم فرو به خاک ز سر کوب دوستان
نوبت کجا به سرزنش دشمنان رسد
بی بال وپر چو رنگ ز رخسار می‌پریم
روزی که وقت رفتن از این آشیان رسد
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا