کامل شده مجموعه اشعار جشن خون | sh.roohbakhsh کاربر انجمن یک رمان

[Shadi.Roohbakhsh]

پیغام عیش ما دیر به ما می‌رسد
می در بهار اگر بکشیم در بهار رسد
بازهم غم شروه را آغاز کرد
زخم‌های قلب من سر باز کرد

 

[Shadi.Roohbakhsh]

باز در شور جنون افتاده‌ام
یاد فصل جشن خون افتاده‌ام
عشق قلب را جانب وادی کشید
قلب من فریاد آزادی کشید
تا ابد فریاد قلبم سبز باد
یاد یاران غریبم سبز باد

 

[Shadi.Roohbakhsh]

دوش با ساقی می درد دل خود گفتم
گفت وصالش به جهان نیل هوای تو کند

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بی باغ رخت جهان بی‌نام
بی داغ غمت روان بی‌نام
بی بوی تو کاشنای جهان است
رنگی ز حیات جان بی‌نام
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو م**س.ت آب انگوری

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

سیه چشما مگر طرز نگاهم را نمی‌بینی
سیه مژگان من موی سپیدم را نگاهی کن
پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی‌جویی
پشیمانم نگاه عذرخواهم را نمی‌بینی
گناهم چیست جز عشق تو
روی از من چه می‌پوشی
مگر ای ماه، چشم بی‌گناهم را نمی‌بینی

 

[Shadi.Roohbakhsh]

جشن خون‌ست وجنون
جشن عاشقی‌ست وسرور
در این جشن نگاهی کن
نگاه پرجنونی کن

 

[Shadi.Roohbakhsh]

همه جه دکان رنگ است
همه رنگ می‌فروشند
دل من به شیشه سوزد
همه سنگ می‌فروشند

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بلبل شوم...
آواز خوانی کنم
به ازآنکه گرگ شوم...
یار کشی کنم

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بنفشه رسته از زمین به صرف جویبارها
و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
ز سنگ اگر ندیده‌ای چه سان جهد شرارها
به برگ‌های لاله بین، میان لاله زار‌ها
که چون شراره می‌جهد زن سنگ کوهسار ها

 

[Shadi.Roohbakhsh]

درین بهار هرکس هوای داغ دارد
به یاد باغ طلعقی،هوای باغ دارد
به تیره شب زجام می، به کف ایاغ دارد
همین دل من است وبس که درد وداع دارد