روی سایت آفاق عشق | Dilan کاربر انجمن یک رمان

[Dilan]

هرچیزی را که دوست داری
من نیز دوس دارم
کمی من را دوس داشته باش
که خودم را هم دوست بدارم
دلم برای دوست داشتنم تنگ شده است..!
***

 

[Dilan]

لبریز توست
دیگر گنجایشی ندارد این دل

 

[Dilan]

جانم...
من فقط شاعر "چشم" هایت هستم
چشم هایت را از من نگیر
و همین برایم کافیست
***

 

[Dilan]

شیرین ترین حس دنیاست
عین
شین
قاف
اگر واقعی باشد
***

 

[Dilan]

دستم را دراز میکنم تا دستت را بگیرم
تا در آغوشت بگیرم و لمست کنم
یک دفعه محو میشوی
چشم هایم را باز میکنم
و این فقط یک خیال بود
تو خیلی وقت است که در زندگی من
محو شده‌ای...
***

 

[Dilan]

با احساسی تازه
از عشق نوشتم
به سبک "تو"
برای عاشق شدنم
"تو"ی جدیدی متولد شد
وحالا میفهمم
که عاشق شدن چه حادثه‌ی بزرگیست
حادثه‌ای از جنس"جنون"
حادثه‌ای به رنگ"تو"
***

 

[Dilan]

روزی دخترم از من "تو"را میپرسد
و من با آهنگ های قدیمی
به نقطه‌ای خیره میشوم
و"تو" با اشک هایم از چشمانم میچکی
***

 

[Dilan]

می‌نویسم
شاید یک نویسنده نباشم
اما می‌نویسم
برای "تو"یی که می‌دانم
هیچوقت نمی‌خوانی و نمی‌آیی...
***

 

[Dilan]

مطمئن باش اگر کسی تورو نخواهد
اگر دنیا دست پس بهت بزنند
هنوز هم برای من همان فرشته زمینی دوستداشتنی هستی!
***

 

[Dilan]

قسم میخورم
هیچوقت
هیچکس
به اندازه من دوستت نخواهد داشت
این تو و این همان آدم‌ها
***