نیستی اما خیالت لحظه ای مرا تنها نگذاشته
نیستی
انگاری دلم ترک برداشته
نیستی
بغض تو گلوم یک غده ساخته
میبودی
میدیدی دلی را که برایت چیزی کم نذاشته
بیمعرفت نبودی که
بیرحم نبودی که...
تنهام گذاشتی
و شب ها بی رحمانه مرا در اسارت خاطراتت می گیرند
من اشتباه کردم
اما مقصر نبودم!
محاکمه می شوم من بدست عشقی که تو
تو وجودم کاشتی
کاش منو کمی دوستم داشتی
دلم میخواد برگردی
بگم هستم آشتی، آشتی....