روی سایت دلنوشته جهان دیوانه | ستاره حقیقت جو کاربر انجمن یک رمان

[ستاره حقیقت جو]

دیوانگی را از تو آموختم و دروغ را از آدم‌های اطرافم!
درد را از مرگ آموختم و عشق را از خانواده!
اما در بین تمام این آموختن‌ها، فراموش کردم درس زندگی کردن را بیاموزم.
و این بسیار دردناک است.​

 

[ستاره حقیقت جو]

غرق در دروغ‌هایی هستم که این دیوانگان در گوشم خوانده‌اند.
می‌دانید سخت است بودن و انکار کردن حقیقتی که به چشم‌ می‌بینی.
می‌دانید گاهی وقت‌ها، دوست دارم چشمانم را از کاسه در بیاورم.​

 

[ستاره حقیقت جو]

همه چیز از یک روز ساده شروع شد.
روز تولدم را می‌گویم.
از جایی آدم که هیچ شناختی از آن ندارم و حالا در جایی هستم که در کمال آشنایی با آن غریبه‌ام و این است دیوانگی محض!​

 

[ستاره حقیقت جو]

دیوانه آن کسی نیست که همه‌ چیز را به تمسخر می‌گیرد.
دیوانه آن کسی نیست که همیشه می‌خندد.
دیوانه آن کسی نیست که برای رهایی از این جهان پست خودکشی می‌کند.
دیوانه آن کسی نیست که عاشق می‌شود و حتی من دیوانه نیستم.
دیوانه آن تویی که ما را دیوانه خطاب می‌کنی دوست من!​

 

[ستاره حقیقت جو]

چند روزیست فکر خود کشی، عجیب در سرم جولان می‌دهد.
به سمت پل خواهم رفت.
حتی اگر یک نفر در میان راه به رویم لبخند بزند؛
نخواهم پرید.​

 

[ستاره حقیقت جو]

می‌خواهم بدانم، دقیقا برای چه، خودت را به آب و آتش می‌زنی؟
او که صاحب جانت نبود.
او دیوانه ای بود که می‌خواست بهترین باشد و در آخر در راه همین هدف، به بد ترین نقطه جهان کشیده بود.
​

 

[ستاره حقیقت جو]

تو دیوانه نیستی! خودت را به دیوانگی زدی.
می‌خواهم دوباره رو به راهت کنم
اما می‌دانی کسی که خواب است را می‌توان بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده را،
هرگز!​

 

[ستاره حقیقت جو]

می‌گوید عاقل‌تر از آن است که دیوانه نباشد!
دوست من! تو بهتر است داروهایت را بخوری این رفتارهای عاقلانه‌ی عجیب، اصلا به تو نمی‌آید.​

 

[ستاره حقیقت جو]

در جهانی که مرگ در ذهن بعضی‌ها حکم پایان دنیا را دارد، می‌خواهم عقلم را قربانی زنده ماندن بکنم.
می‌دانید؛ متوجه شده‌ام که اینگونه فرصت زندگی بیشتری خواهم داشت.​

 

[ستاره حقیقت جو]

دیوانگی جهان را زمانی فهمیدم که متوجه وضع دلار دزدان حلال فروش شدم.
اولین گروه در خانه‌های زیبایشان به سر میبرند و دومین گروه در زندان های سرد و سنگین!​