***
باید با هم حرف میزدیم...
وقتی چیزی باب دل ما نبود!
باید حرف میزدیم...
وقتی هنوز دلخوری مابین ما دیوار نکشیده بود!
اما نزدیم...
اشتباه کردیم و حالا تاوان این اشتباه شده دوری، دلتنگی، مردگی!
نگو چی شد که به اینجا رسیدیم...به این بنبستی که هیچ راه فراری ندارد...ما خواستیم که به اینجا برسیم.
با حرف نزدنهایمان!
با چشم بستنهایمان!
ما خودمان را به لب پرتگاه دلمردگی رساندیم.