من با آدمهای دنیا قهر نکردهام. فقط حوصلهام ته کشیده است؛از آدم هایی که تا مرا میبینند سراغ تو را میگیرند.
از اینکه میان خندههایم، نام تو را میآورند و خنده از لبانم میگریزد.
از اینکه هر زمان ناراحت باشم، میگویند: حتما باز خاطرات تو مرا پریشان کردهاند.
آخر جای خالی تو به این آدمها چه؟!
که تا مرا میبینند؛ نبودنت را به رخم میکشند.
نمک بر زخم پاشیدن برای من همین حرفایی است که از رفتنت به من میزنند و قلبم را به درد میآورند.
من با آدمهای دنیا قهر نیستم فقط از همه ی کسانی که مرا یاد تو میاندازند دوری میکنم.