- ارسالیها
- 165
- پسندها
- 13,948
- امتیازها
- 30,463
- مدالها
- 25
- سن
- 19
- نویسنده موضوع
- #31
***
دلم برای روزهایی که یک دختر کوچولوی شاد و شیطون بودم تنگ شده!
برای روزهایی که بیدغدغه از خواب بیدار میشدم!
شبهایی که با خیال آسوده کنارت سر روی بالشت میذاشتم!
برای شبهایی که بالشتم خشک بود!
برای خندههای از ته دلم...
برای دور هم بودنهامون
بازیهامون
جیغجیغهام
نازهایی که برات میومدم...
برای همهشون دلم تنگ شده.
همیشه فکر میکردم تا آخرش با همیم مثل بقیه؛
ولی رفتی
نامردی کردی و رفتی
ولی من با تموم ضعفهام
با تموم زنانگیم
مردونگی میکنم و
تا آخرش به یادتم...!
تا شاید جسم بیجونت زیر خروارها خاک آروم بگیره...
دلم برای روزهایی که یک دختر کوچولوی شاد و شیطون بودم تنگ شده!
برای روزهایی که بیدغدغه از خواب بیدار میشدم!
شبهایی که با خیال آسوده کنارت سر روی بالشت میذاشتم!
برای شبهایی که بالشتم خشک بود!
برای خندههای از ته دلم...
برای دور هم بودنهامون
بازیهامون
جیغجیغهام
نازهایی که برات میومدم...
برای همهشون دلم تنگ شده.
همیشه فکر میکردم تا آخرش با همیم مثل بقیه؛
ولی رفتی
نامردی کردی و رفتی
ولی من با تموم ضعفهام
با تموم زنانگیم
مردونگی میکنم و
تا آخرش به یادتم...!
تا شاید جسم بیجونت زیر خروارها خاک آروم بگیره...
آخرین ویرایش توسط مدیر