مشاعره مشاعره با اشعار مولانا

[رایکا]

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام‌ ما

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

 

[M.Fakher]

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه‌ی مشروح تویی بر در اسرار مرا

 

[رایکا]

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه‌ی مشروح تویی بر در اسرار مرا

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

 

[M.Fakher]

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
انا فتحنا الصلا باز آ ز بام از در درآ

 

[رایکا]

ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
انا فتحنا الصلا باز آ ز بام از در درآ

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ

 

[Narges Movahedi]

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ

این جهان با تو خوش است
ان جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و
ان جهان بی من مرو

 

[رایکا]

این جهان با تو خوش است
ان جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و
ان جهان بی من مرو

ویرانه نه آنست ک جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که بار هر نگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم

 

[فلورا.]

مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها/:

 

[سَنا]

مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها/:

ای که به هنگام درد، راحت جانی مرا
و ای که به تلخی‌ فقر گنج روانی مرا

آن‌چه نبرده ست وهم، عقل ندیده ست و فهم
از تو به جان‌ام رسید قبله از آنی مرا

 

[فلورا.]

آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا
دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی:/