متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی عاشقی ممنوع! | MelikA1377کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع S_MELIKA_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,073
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدایی که عشق را آفرید.

نام دلنوشته: عاشقی ممنوع!
نام نویسنده: MelikA1377(خانوم نویسنده)
تگ: محبوب
نام ویراستار: merry
1589824977118.png
مقدمه:
و بار دیگر عاشقی ممنوع!
بار دیگر عشق ممنوع.
بار دیگر جغد شومی که رنگ‌ها را به دخمه برد.
و شادی‌ها را... ‌.
یک بار دیگر... ‌.
شاید یک داستان دیگر.
شاید یک دل‌نوشت دیگر... ‌.

سخن نویسنده: این دلنوشته جزی از مجموعه دنیای تخیلی من،هستش.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

IMG-20200319-WA0010.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
به نام عشق.
به نام عشقی که بی‌رحم است.
به نام عشقی که خود به تنهایی ظلم است.
به نام عاشقی ممنوع دیگر.
که یا کشته می‌شود، یا می‌کشد.
یا می‌میرد، یا ترک می‌کند.
به نام عشقی که خود
ظالم است.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
به نام عشقی که
این‌بار هم ممنوعیت خود را به رخ کشید.
قدرت خود را به رخ کشید.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
و باز هم آغاز شد!
قصه‌ی عاشقی ممنوع!
عشق ممنوع!
نمی‌دونم این کلمه بهم
حس ترس میده.
یه حسی که از تک‌تک کلماتش می‌ترسم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
حسی که
نمی‌دونم خوبه؟
بده؟!
حس ترس،
حس خوب،
حس نگرانی،
حس آرامش،
حس دلهره،
حس... ‌.
هزارو یک‌جور حس... ‌.
یکی از یکی گنگ‌تر!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
ولی ازطرفی فکر کنم
دنیا، زمانه... ‌.
بدجور باهام لج افتادن.
بدجور دارن باهام بازی می‌کنن.
بدجوری... ‌.
می‌دونن عاشقی ممنوع!
می‌دونن عشق ممنوع!
می‌دونن هر آدمی نمی‌شه وارد شه.
می‌دونن باز هم کسی رو، دلی رو... ‌.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
هر چی که هست،
عشق باهام بازی راه انداخته.
می‌خواد یک روی دیگه‌ی خودش رو بهم نشون بده؛
وگرنه محاله این حال برای من.
منی که قدرت درونیم... ‌.
منی که بخوام می‌تونم کوه جابه‌جا کنم.
منی که اراده کنم همه چی تمومه... ‌.
داره باهام بازی می‌کنه.
می‌خواد قدرت خودش رو به رخ بکشه.
ولی خبر نداره... ‌.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
فقط نمی‌دونم
کدوممون قراره برنده باشیم؛
توی این بازی.
بی‌شک که خودم برنده‌م.
ولی اگر... ‌.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
این حال
برای دل من محال ممکن بود.
هست و خواهد بود.
برای همین این‌قدر داره خودش رو به در و دیوار می‌کوبه؛
برای همین یه جوریه.
یک‌جوری که حتی خودمم نمی‌دونم چجوری.
ازطرفی استبداد و اتحاد
دارن بهم می‌فهمونن عشق یک غریزه بیشتر نیست.
خیلی راحت می‌تونم تمومش کنم؛
چیزی که هنوز به عشق نرسیده.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا