مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که باوی گفتمی گر مشکلی بود

 

[اِللا لطیفــی]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که باوی گفتمی گر مشکلی بود

//❤️//


د لا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی

به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یار زبانی

ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی ...

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

//❤️//


د لا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی

به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یار زبانی

ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی ...

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[m.sina]

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

یک سینه حرف هست، ولی نقطه‌چین بس است
خاتون دل و دماغ ندارم همین بس است
یک روز زخم خوردم یک عمر سوختم
کو شوکران که زندگی اینچنین بس است​

 

[Tara Motlagh]

یک سینه حرف هست، ولی نقطه‌چین بس است​

خاتون دل و دماغ ندارم همین بس است​

یک روز زخم خوردم یک عمر سوختم​

کو شوکران که زندگی اینچنین بس است​

تنهایی یک درختم
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم..!

 

[اِللا لطیفــی]

تنهایی یک درختم
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم..!

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من اما تاختی

ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی!

 

[Tara Motlagh]

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من اما تاختی

ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی!

یارب! به کیش کیست بت ما که می‌زند
بر م.ست پشت پا و به مخمور پشت دست؟

 

[m.sina]

یارب! به کیش کیست بت ما که می‌زند
بر م.ست پشت پا و به مخمور پشت دست؟

تلخکام ایمن ز چشم شور ماند بیشتر
باده انگور از انگور ماند بیشتر
محفل آرایان شهرت خرج چشم بدشوند
هرکه ماند از دیده ها مستورماند بیشتر

 

[Tara Motlagh]

تلخکام ایمن ز چشم شور ماند بیشتر
باده انگور از انگور ماند بیشتر
محفل آرایان شهرت خرج چشم بدشوند
هرکه ماند از دیده ها مستورماند بیشتر

راه بر گریه من بسته غرورم، ای عشق
کاش با تیغ تو بر خاک بیفتد سپرم

من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست!
باشد ! از خیر رسیدن به تو هم می‌گذرم...

 

[سـایهـ سـار؛]

راه بر گریه من بسته غرورم، ای عشق
کاش با تیغ تو بر خاک بیفتد سپرم

من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست!
باشد ! از خیر رسیدن به تو هم می‌گذرم...

ما را ز شب وصل چه حاصل،که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده‌ست...!