ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ کاربر حرفهای سطح 31 ارسالیها 2,541 پسندها 20,255 امتیازها 48,373 مدالها 34 7/9/23 #811 m.sina گفت با عشق روان شد از عدم مرکب ما روشن ز ش*ر..اب وصل دائم شب ما زان می که حرام نیست در مذهب ما تا صبح عدم خشک نیابی لب ما کلیک کنید تا باز شود... ای خدای با عطای با وفا رحم کن بر عمر رفته درجفا
m.sina گفت با عشق روان شد از عدم مرکب ما روشن ز ش*ر..اب وصل دائم شب ما زان می که حرام نیست در مذهب ما تا صبح عدم خشک نیابی لب ما کلیک کنید تا باز شود... ای خدای با عطای با وفا رحم کن بر عمر رفته درجفا
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 7/9/23 #812 mehrabeh گفت ای خدای با عطای با وفا رحم کن بر عمر رفته درجفا کلیک کنید تا باز شود... ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم باری ز شکاف در برق رخ تو بینم زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم امضا : m.sina
mehrabeh گفت ای خدای با عطای با وفا رحم کن بر عمر رفته درجفا کلیک کنید تا باز شود... ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم باری ز شکاف در برق رخ تو بینم زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,868 پسندها 16,619 امتیازها 44,373 مدالها 20 7/9/23 #813 m.sina گفت ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم باری ز شکاف در برق رخ تو بینم زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم کلیک کنید تا باز شود... ماهی که قدش به سرو میماند راست آیینه به دست و روی خود میآراستحافظمست میدانم ز میدانم خراب شیشه مشکن م**س.ت میدان را مکش لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم باری ز شکاف در برق رخ تو بینم زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم کلیک کنید تا باز شود... ماهی که قدش به سرو میماند راست آیینه به دست و روی خود میآراستحافظمست میدانم ز میدانم خراب شیشه مشکن م**س.ت میدان را مکش لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 8/9/23 #814 ملکه جهنمی❄ گفت ماهی که قدش به سرو میماند راست آیینه به دست و روی خود میآراستحافظمست میدانم ز میدانم خراب شیشه مشکن م**س.ت میدان را مکش کلیک کنید تا باز شود... شاگرد تو است دل که عشق آموز است مانندهٔ شب گرفته پای روز است هرجا که روم صورت عشق است بپیش زیرا روغن در پی روغن سوز است امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت ماهی که قدش به سرو میماند راست آیینه به دست و روی خود میآراستحافظمست میدانم ز میدانم خراب شیشه مشکن م**س.ت میدان را مکش کلیک کنید تا باز شود... شاگرد تو است دل که عشق آموز است مانندهٔ شب گرفته پای روز است هرجا که روم صورت عشق است بپیش زیرا روغن در پی روغن سوز است
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,868 پسندها 16,619 امتیازها 44,373 مدالها 20 8/9/23 #815 m.sina گفت شاگرد تو است دل که عشق آموز است مانندهٔ شب گرفته پای روز است هرجا که روم صورت عشق است بپیش زیرا روغن در پی روغن سوز است کلیک کنید تا باز شود... تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت شاگرد تو است دل که عشق آموز است مانندهٔ شب گرفته پای روز است هرجا که روم صورت عشق است بپیش زیرا روغن در پی روغن سوز است کلیک کنید تا باز شود... تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 25/10/23 #816 ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام امضا : فلورا.
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 11/11/23 #817 فلورا. گفت ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام کلیک کنید تا باز شود... مرا دل خسته کردی جرمم این بود که از مژگان خیالت را بجستم ببر جان مرا تا در پناهت دو دستک می زنم کز جان بسستم امضا : m.sina
فلورا. گفت ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام کلیک کنید تا باز شود... مرا دل خسته کردی جرمم این بود که از مژگان خیالت را بجستم ببر جان مرا تا در پناهت دو دستک می زنم کز جان بسستم
ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ کاربر حرفهای سطح 31 ارسالیها 2,541 پسندها 20,255 امتیازها 48,373 مدالها 34 12/11/23 #818 m.sina گفت مرا دل خسته کردی جرمم این بود که از مژگان خیالت را بجستم ببر جان مرا تا در پناهت دو دستک می زنم کز جان بسستم کلیک کنید تا باز شود... من از کجا غم وشادی این جهان زکجا من ازکجا غم باران وناودان زکجا
m.sina گفت مرا دل خسته کردی جرمم این بود که از مژگان خیالت را بجستم ببر جان مرا تا در پناهت دو دستک می زنم کز جان بسستم کلیک کنید تا باز شود... من از کجا غم وشادی این جهان زکجا من ازکجا غم باران وناودان زکجا
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 21/11/23 #819 Delaram*☆♡ گفت من از کجا غم وشادی این جهان زکجا من ازکجا غم باران وناودان زکجا کلیک کنید تا باز شود... ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم امضا : فلورا.
Delaram*☆♡ گفت من از کجا غم وشادی این جهان زکجا من ازکجا غم باران وناودان زکجا کلیک کنید تا باز شود... ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم
آبی پَرَست؛ هنرمند انجمن سطح 36 ارسالیها 2,475 پسندها 34,137 امتیازها 64,873 مدالها 43 10/3/24 #820 فلورا. گفت ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم کلیک کنید تا باز شود... من درد تورا ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم امضا : آبی پَرَست؛
فلورا. گفت ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم کلیک کنید تا باز شود... من درد تورا ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم