- تاریخ ثبتنام
- 1/9/23
- ارسالیها
- 2,704
- پسندها
- 22,031
- امتیازها
- 48,373
- مدالها
- 35
ای خدای با عطای با وفابا عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز ش*ر..اب وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا صبح عدم خشک نیابی لب ما
رحم کن بر عمر رفته درجفا
ای خدای با عطای با وفابا عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز ش*ر..اب وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا صبح عدم خشک نیابی لب ما
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهیای خدای با عطای با وفا
رحم کن بر عمر رفته درجفا
ماهی که قدش به سرو میماند راستای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم
باری ز شکاف در برق رخ تو بینم
زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم
شاگرد تو است دل که عشق آموز استماهی که قدش به سرو میماند راست
آیینه به دست و روی خود میآراستحافظمست میدانم ز میدانم خراب
شیشه مشکن م**س.ت میدان را مکش
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راشاگرد تو است دل که عشق آموز است
مانندهٔ شب گرفته پای روز است
هرجا که روم صورت عشق است بپیش
زیرا روغن در پی روغن سوز است
مرا دل خسته کردی جرمم این بودای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام
درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام
من از کجا غم وشادی این جهان زکجامرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم
ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم
ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستانمن از کجا غم وشادی این جهان زکجا
من ازکجا غم باران وناودان زکجا
ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان
احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم