نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌‌های پیانو‌ی سیاه | Nayrika کاربر انجمن یك رمان

  • نویسنده موضوع Nayrika
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 1,875
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
سردی دکمه‌ها را احساس نمی‌کنم.
من در افکار تو می‌سوزم.
صدا‌ها، درونم را پر نمی‌کنند
بو‌ها، درونم را پر نمی‌کنند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
شب از لای پرده کنار می‌آید
و خانه بوی شب می‌گیرد.
کسی می‌داند که من اینجا چه می‌کنم؟!
من برای تو تمام شده‌ام.
برای دیگران چه؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
من در آینه‌ها زندگی نمیکنم،
از آنها فاصله گرفته‌ام؛
دنیایشان توهمی بیش نیست.
شانه خنجریست زهرآلود!
خاطرات را از سرم می‌دَرَد
و من از آن روز تاکنون،
موهایم را شانه نکرده‌ام!
لباس سرخم را عوض نکرده‌ام،
گل سرم را از سرم بر نداشته‌ام... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
من هیچ عوض نشده‌ام؛
با اینکه درونم خالیست،
همانگونه مانده‌ام.
تا بیایی؛
نمی‌آیی.
پرنده‌ مرده است.
آسمان، خالی و سرگردان!
آیا چشم‌هایت نمی‌سوزد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
تو در میان نت‌هایم گم می‌شوی
در یک صدای ناموزون،
قیر سیاه نت، انگشتم را می‌سوزاند
و پیانو را به سیاهی می‌کشاند.
بوی ناهنجار شکست تو، تمام اتاق را به هم می‌چسباند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
اما؛ نه!
هنوز هم باور دارم
من از تو هیچ نمی‌خواهم.
تو را ببازم؛
خاطراتت را نمی‌بازم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
باز پاسی از شب را خواهم نواخت
پیانوی مذاب غرق خوابِ نابودیِ تو در میان نت‌هایش است.
در پاسی از شب می‌خوانم:
((روی تمام پیکر خسته‌ی من سایه غم بریز.
مرا درون شکست قلبت،
آنجا که خون از لَختِگی تبدیل به سنگ می‌شود؛ جا بده!))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
بیا و در گوش من نجوا کن؛
من خواهم شنید.
در یک شب تاریک با یک خنجر
گونه‌هایم را زخم کن؛
جایی که هر لحظه اشک فرو می‌ریزد.
بیا؛ حتی اگر دشمن جانم شوی،
حتی اگر بشوی ترسناک‌ترین کابوس شب‌های من،
آن مرد تاریک مرگ باش و مرا با خود ببر... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
تبر غم در گلویم تنه‌ی هر چه فریاد بود را برید،
در خفگی اما پیانو شده است فریاد من!
عشق من، در من بخاری بیش نیستی؛
تو سایه‌ای برای دیوار اتاقکی که دختری مجنون می‌نوازد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nayrika

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
956
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
هر روز از هفته
در جمعه‌های نمناک
برای عابران آن سوی خیابان
برای خاموشی نورهای ملال انگیز
خواب من بیداری‌ست.
تابوت جای من نیست!
من با تو میمیرم،
با تو...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا