متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌‌های دلتنگ خاک سرد | ماه راد کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahsa_rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 1,762
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
نگاهی به صورتش انداختی...
زمزمه کردی:
هیچ‌کس برای تو پدر نخواهد بود!
حال که رفته‌ای شب‌ها
صدای زجه‌هایش مرا دق می‌دهد!
رفتن، سهم تو نبود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
پنجشنبه‌ای دیگر؛
دعادعا می‌کنم من را هم به کنارت بیاورند!
آخر آن‌جا که کسی نیست... .
من چرا به آن سنگ
و خاک سرد دلتنگ می‌شوم؟
چه کردی تو با من عزیز کرده؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
احساس کمبود،
تمام روحم را تسخیر کرده است!
صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوم،
به این فکر می‌کنم که اگر بودی...
الآن و در این لحظات دردناک
من به هیچ‌وجه غصه‌ی تو را نمی‌خوردم... .
البته اگر بودی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
انگار که جهان را
پارچه‌ای سیاه کشیده باشند؛
در چشم‌های من...
آن‌قدر سیاهی‌اش تلخ و بدرنگ است که،
دوست دارم چشم‌هایم را ببندم،
لب‌هایم را از یک‌دیگر باز کنم
و همان‌طور که گوش‌هایم را می‌پوشانم،
فریاد بزنم:
- برگرد، خنده‌هایم بی تو صدا که هیچ،
نشاط هم ندارند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
رها شده‌ام...
حس تنهایی دارم
و هیچ‌کاری برایت نمی‌کنم!
گویی باور دارم که تو نرفتی... .
الرحمان نمی‌خوانم...
فاتحه نمی‌فرستم!
تو نرفته‌ای، خواهی برگشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
لبخندهایت را فراموش کرده‌ام؛
نوازش‌هایت را نیز... .
کجا رفته‌ای که من این‌قدر دل‌تنگ شده‌ام؟
ولی من دیگر اشک نمی‌ریزم!
غصه‌هایم را در جانم تلنبار می‌کنم؛
سپس، روزی منفجر می‌شوم!
از درد دوری پدربزرگی
که اولین داغ عزیز را
با رفتنش در دلم گذاشت.
نمی‌بخشم...
کسانی که مسبب
بیماری و رفتنت بودند را...
نمی‌بخشم!
کسانی که بعد از تو
خوی شیطانی‌شان را نشانم دادند
و فهماندند، تو، تنها مرد مهربان
و صاف و ساده‌ی زندگی‌ام بودی
و خواهی بود!
حیف خاک بودی...
خاک برای آغوش کشیدن تو بسیار کم بود
و هیچ‌چیزی لایق تو، نبود!
رفتنت آتشم زده
و من در حالی که
اشک‌هایم‌را پاک می‌کنم،
زیر لب می‌گویم:
«دلم برایت تنگ شده آقاجان!»

تقدیم به روح بزرگ پدربزرگی که تا وقتی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Friba~

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
2,638
پسندها
42,435
امتیازها
66,873
مدال‌ها
26
  • #37
1612101306571.png
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa_rad
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا