***
نماز بارانی که برای چشمهای بیقرارم خوانده بودم،
اجابت گشت!
البته هنوز در راه است،
تشنگان را با خود همراه میکند تا این عزادار طوفانی را به تماشا نِشینند!
او هم با بادِ شرقی نشست و برخاست کرده کرده که حال،
مجوزنامهی اختلاط با تو را، قبل از شکستن از سنگ چوبیِ در گلویم،
صادر نمیکند!