مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

قاصدکــ · 30/8/19

نرنجیدم ز تو، با اینکه رفتی دلبرا
که رنجیدن ز لیلی رسم این مجنون نیست

EUROS · 30/8/19

تو همان دلبر دلبسته ی دلدار منی
من همان عاشق دلخسته ی بیمار توام

ش.م.ی.م فرهادی · 30/8/19

مگر این عالم پر درد چقدر جا دارد
که منو او و تو باهم بشویم راهی عشق؟

EUROS · 30/8/19

قلب من با ان نگاهت لرزید
چشمانم از ته دل خندید

Яﾑ-ოł"ŋ05 · 30/8/19

k.v گفت
قلب من با ان نگاهت لرزید
چشمانم از ته دل خندید

دوست دارم ک بگویم یک دم
عاشقت هستم و هستی عشقم

زینب میشی · 30/8/19

roin1234 گفت
دوست دارم ک بگویم یک دم
عاشقت هستم و هستی عشقم

ماهی و من به تو امید وارم
که بمانی و بمانی یارم

ش.م.ی.م فرهادی · 30/8/19

زینب میشی گفت
ماهی و من به تو امید وارم
که بمانی و بمانی یارم

نگهی بر من دیوانه بینداز و ببین
که نفس های تو را کم دارم...
هرچه دوری تو افزون گردد
من قدم مرگ به کم میشمارم

زینب میشی · 30/8/19

ش.م.ی.م فرهادی گفت
نگهی بر من دیوانه بینداز و ببین
که نفس های تو را کم دارم...
هرچه دوری تو افزون گردد
من قدم مرگ را میشمارم

من تو را تا به خدا دوست همی میدارم
تو بگو من به چه دل خوش دارم!

ش.م.ی.م فرهادی · 30/8/19

زینب میشی گفت
من تو را تا به خدا دوست همی میدارم
تو بگو من به چه دل خوش دارم!

من، همان دختر مغرور و دلیر
به نگاه تو چه جان بسپارم...

زینب میشی · 30/8/19

ش.م.ی.م فرهادی گفت
من، همان دختر مغرور و دلیر
به نگاه تو چه جان بسپارم...

میروم تا گذری چند به این مهد و دیار
شاید این بار به دستی پر و خوش برگردم