مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

EUROS · 26/8/19

تا تورا دارم ودل
در پس تو می چرخد
نتوانم که ببینم کس دیگر را

زینب میشی · 26/8/19

k.v گفت
تا تورا دارم ودل
در پس تو می چرخد
نتوانم که ببینم کس دیگر را

از میان آن همه دلباخته
من اسیر چشم م**س.ت تو شدم

hadi · 27/8/19

زینب میشی گفت
از میان آن همه دلباخته
من اسیر چشم م**س.ت تو شدم

مکن به نعره ی شیران دل خودت را سست
هزار نعره ی شیر در سکوت یک مور است

زینب میشی · 27/8/19

^^ hadi ^^ گفت
مکن به نعره ی شیران دل خودت را سست
هزار نعره ی شیر در سکوت یک مور است

تا که بود آرام جانم بود و رفت

من ندانستم که دل دادم و رفت

hadi · 27/8/19

زینب میشی گفت
تا که بود آرام جانم بود و رفت

من ندانستم که دل دادم و رفت

تازه کن ساقی ش*ر..اب ناب را
وین دم آخر ببر ایمان را

زینب میشی · 27/8/19

^^ hadi ^^ گفت
تازه کن ساقی ش*ر..اب ناب را
وین دم آخر ببر ایمان را

از دل ویران من عیبی مجو
این دلم جز او ندارد دلخوشی

hadi · 27/8/19

زینب میشی گفت
از دل ویران من عیبی مجو
این دلم جز او ندارد دلخوشی

یار من امشب بمان در نزد من
تا ب کی خواهی ک دور از من شوی

ش.م.ی.م فرهادی · 29/8/19

^^ hadi ^^ گفت
یار من امشب بمان در نزد من
تا ب کی خواهی ک دور از من شوی

یاربا خود نظری بر دل من کن که فناست...
گر نه که جانم به آغوشت به مهمانی پذیر...

زینب میشی · 30/8/19

ش.م.ی.م فرهادی گفت
یاربا خود نظری بر دل من کن که فناست...
گر نه که جانم به آغوشت به مهمانی پذیر...

رگ خوابم چو به دستش افتاد
ریشه را زد بیخ و بن را سوزاند

Яﾑ-ოł"ŋ05 · 30/8/19

زینب میشی گفت
رگ خوابم چو به دستش افتاد
ریشه را زد بیخ و بن را سوزاند

دارم من از فراقش در دیده صد علامت
راز دلم ندانی هست این سخن صداقت