مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

R.E.A · 21/12/19

alinasserikhanik گفت
ناخوانده قصه گو شد ،یلدا به شام یلدا
امشب حکایتی شد،ازعشق ها ی زیبا
از دشت پرشقایق از روزهای دنیا
چشم بسوی دریا درخنده های رویا

الا یا ایها الساقی
بده مژده زیار من
که خاموش گشت امروزم
زدیدار گل یارم

آقای گودرزی · 21/12/19

پروانه ی رویایی گفت
الا یا ایها الساقی
بده مژده زیار من
که خاموش گشت امروزم
زدیدار گل یارم

مرا هر چه هستم به تو چه
خوشگلم،بی ادبم ، نازم به تو چه!

R.E.A · 21/12/19

مینا تیموری گفت
ای قفل پرهای بسته ام
این اشک روانه از چشمان من
دل سنگ راهم اب میکند
جنس دل تو ز چیست!؟

تو هستی و عشق و وجود منی
سر آغاز نورو حضور منی
ز چشمت خجل شد شب تیره رنگ
ز سرخت خجل گشت گله هفترنگ

آقای گودرزی · 21/12/19

پروانه ی رویایی گفت
تو هستی و عشق و وجود منی
سر آغاز نورو حضور منی
ز چشمت خجل شد شب تیره رنگ
ز سرخت خجل گشت گله هفترنگ

گهی میاندیشم با خود!
که ایا عقل دارم که بیاندیشم؟!

R.E.A · 21/12/19

alinasserikhanik گفت
در شکوه عشق باید کوه بود
آه مجنونی پر از اندوه بود

دلم آرامشی از جنس دریاست
چرا چون حق درون اسمان هاست
دلم سرشار از گرمای خورشید
چو توحید اندرون آفتاب هاست

R.E.A · 21/12/19

HOORI گفت
گهی میاندیشم با خود!
که ایا عقل دارم که بیاندیشم؟!

ماه پنهان
راه گم گشت
دل بیپناهت
مردو چون گشت

آقای گودرزی · 21/12/19

پروانه ی رویایی گفت
ماه پنهان
راه گم گشت
دل بیپناهت
مردو چون گشت

تو را به خدا من شاعر نیستم!
چرتی میگویم با کمی قافیه!

R.E.A · 21/12/19

مینا تیموری گفت
در عجبم از این عشق
که معشوق را به اوج روانه میکند

دریای نگاهی که همه عالم و ادم
ماتم زده اندر رگ و راهش شده خاتم
هستی و همه هست و وجودم شده جانا
جانم شده جانانه فدایش به فدایش

R.E.A · 21/12/19

alinasserikhanik گفت
ناخوانده قصه گو شد ،یلدا به شام یلدا
امشب حکایتی شد،ازعشق ها ی زیبا
از دشت پرشقایق از روزهای دنیا
چشم بسوی دریا درخنده های رویا

آواز همه راز و نیاز است
فریاد همه هم دم باد است
کو ان ملک زار و پریشان
زین غصه همه خواب و خیال است

R.E.A · 21/12/19

alinasserikhanik گفت
نازک است این لطف بارانی شب
تادلم سمت تو،درنقد طوفانی شب

با بانگ تو دریای طلب راه و رَهم شد
صبحم به شب و صبح و شبم آخرتم شد
همراه نبودی تو،گدا آفیتم شد
آه و نفس و شبنم و مه هم سخنم شد