مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

Friba~ · 24/12/19

alinasserikhanik گفت
تا رهایی عشق بودوراز بود
مشت محکم درشب آغازبود

دنیا بعدازتو رنگی ندارد
دلم طاقت غم را ندارد

Surin · 24/12/19

دیگران در حسد داشتنت میسوزند
من بیچاره به آن نیم نگاه مجبورم

Friba~ · 24/12/19

می‌روم شاید کمی آرام شوم
من بدون تو دیگر من نمی‌شود
-_-

alinasserikhanik · 24/12/19

Nana_v گفت
دنیا بعدازتو رنگی ندارد
دلم طاقت غم را ندارد

داد از این روزها چشم ودلم بی هوا
بی هدف وپیچ پیچ لوطی برتن عبا
ره به کجا می برنداین همه کذّابها
نطق زنان خنده انددرشب تاراج ما

زینب میشی · 26/12/19

alinasserikhanik گفت
داد از این روزها چشم ودلم بی هوا
بی هدف وپیچ پیچ لوطی برتن عبا
ره به کجا می برنداین همه کذّابها
نطق زنان خنده انددرشب تاراج ما

از دل ما غافل است این خوشیِ نامراد
تا به کجا بسته اند دست و دلم را به باد

alinasserikhanik · 26/12/19

زینب میشی گفت
از دل ما غافل است این خوشیِ نامراد
تا به کجا بسته اند دست و دلم را به باد

دامنه ی زندگی باتو شفا می شود
دردل آزاده ات درد دوا می شود

Surin · 26/12/19

دگر قلبی ندارم من
ولی جانم فدای تو

زینب میشی · 26/12/19

واله و شیدا شدم در جاده ی زندگی

خسته شدم از نفس از مَنِش زندگی

Surin · 26/12/19

یکی از درد هجران تو اواره
یکی از قلب بی‌رحم تو بیچاره
یکی در حسرت عشق تو می سوزد
من اما سوخته، اواره، بیچاره

alinasserikhanik · 27/12/19

Sorian گفت
دگر قلبی ندارم من
ولی جانم فدای تو

واله شیدای مه رویان عشق تا ابد
همره این عشق وپیمان درادب