مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[paaa]

رفته ای و باز هم تنها شدم

من در این ماتمکده بی تو هم رسوا شدم

من نه چنانم که تو را شهره آفاق کنم
ای تو که چون جان منی دیده من خود بگشا

 

[زینب میشی]

من نه چنانم که تو را شهره آفاق کنم
ای تو که چون جان منی دیده من خود بگشا

آشنا بر دل من خنجری زد
یک غریبه مرحبا بر دل من مرهمی زد

 

[paaa]

آشنا بر دل من خنجری زد
یک غریبه مرحبا بر دل من مرهمی زد

دوش در خواب بدیدم که تو هستی و غزل
گو سرانجام که رویای من انجام شود؟

 

[ن.ع]

دوش در خواب بدیدم که تو هستی و غزل
گو سرانجام که رویای من انجام شود؟

در کوی دل یک آشناست، آنکس که در فهم تو نیست
ای عقل شو دیگر خموش، این بارگه سهم تو نیست

 

[✿↝..Şสરส ..↜✿]

ممکن نیست که دنیارو با پیچش موهایت خراب مکنی
من دنیا رو در موهای لختت گم میکنم

 

[زینب میشی]

ممکن نیست که دنیارو با پیچش موهایت خراب مکنی
من دنیا رو در موهای لختت گم میکنم

مرحبا بر دل من کز یاد نبرد
عشق روی صنمی چون تو ای زیبا رو

 

[✿↝..Şสરส ..↜✿]

ماهی بی تنگ همچون گلیست بدون ریشه
مرا از خود دور مکن

 

[زینب میشی]

ماهی بی تنگ همچون گلیست بدون ریشه
مرا از خود دور مکن

باید با واو شروع میکردید

نام تو بردم و بر جان خودم آتش زدم
این چه عشق است که گویم یا نگویم سوخته ام

 

[✿↝..Şสરส ..↜✿]

مگذر از این عشق عاشقان با درد عشق بیدارند تو را چه به گذران درد عشق

 

[زینب میشی]

قلب من بی تو ندارد طاقت این شب و روز

بگو بی من کجایی در این بخت و هور