مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[roro nei30]

همگی یکباره می نشینیم لب یک آواره
خنده هامان می نشیند به دل دیوانه

 

[Michel]

هرچه غم است در جهان به سینه ی من آمده
به جام می کنم سخن به کنج دنج میکده

 

[roro nei30]

هر زمان آمدی با آن نجیب به این دیار
من و عالم و آدم همگی در انتظارت بی یار

 

[81fati]

رفتن به ره عشق دلنشین است
با عشق قدم زدن از آن هم خوش تر است

 

[roro nei30]

رفتن به ره عشق دلنشین است
با عشق قدم زدن از آن هم خوش تر است

تو همانی که اگز نباشی در جوار دل بی لطف و محبت
نفس و نبض و حیاتش همگی به فدای تو شوندت

 

[زینب میشی]

تن خسته ی مرا آرامش جانی نیست

خسته زین وضعم لقمه ی نانی نیست

 

[81fati]

تا شدم عاشق
شدم از دنیا فارغ

 

[زینب میشی]

غافل از خود شده ام نه غافل از خاطره ات

که به هر جا بروم همره من هست گل خاطره ات

 

[Es_shima]

تو بگو زندگی زیباست! محال است بشود!
پشت دیوار، دیوار... پس چه جوری برود؟!

 

[زینب میشی]

داده ام خاطره ات را به باد بس نبودی پیشم

جایگزین آمده جایت تو نبودی خویشم !