متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی کاش نمی‌ماندی | I'M_MAHI کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahsa_rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 3,055
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خالق دانا.
نام دل‌نوشته: کاش نمی‌ماندی!
نام نویسنده: ماه راد
ویراستار: فاطمه اسدی
تگ: منتخب

image_2022-07-08_10-59-56.png

مقدمه:
تو مرا در بطنت به‌وجود آوردی.
ولی ای‌کاش؛
ای‌کاش نمی‌ماندی و می‌رفتی... .
تا در این جهنم
ذره ذره آب نمی‌شدی...!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

549332_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
می‌دانم از ماندن ناراحتی
و وجود من مانع شده است.
اگر تو می‌رفتی،
من نیز نبودم...
من در این جهنم نمی‌آمدم!
اگر نمی‌ماندی...
ای کاش نمی‌ماندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
در وجود تو لخته‌ای خون بودم!
گذشتن از آن لخته خون راحت بود
یا ماندن در این جهنم؟!
می‌دانم دل‌سوز هستی؛
اما...
ای‌کاش نمی‌ماندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
من روز به روز بزرگ می‌شدم
تو مرا با جان و دل پرورش می‌دادی اما...
مگر نمی‌دیدی سختی دوران بارداریت را؟!
مگر نمی‌دیدی حرف‌ها و نداری‌هایش را؟!
چرا ماندی؟
چرا، مرا این وسط حرام کردی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
من آمدم،
کم‌کم بزرگ شدم
و دیدم!
تمام اشک‌های پنهانیت را...
تمام زجه‌های خفه‌ی
درون بالشتت را!
ای کاش نمی‌ماندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
به یاد می‌آوری؟!
آن‌موقعی را می‌گویم که نگاهِ غم‌دارت،
نثار من و او می‌شد.
و چند ساعت بعدش
هنگامی که او می‌خوابید،
آرام‌آرام اشک می‌ریختی...
ای کاش نمی‌ماندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
می‌گفتی عاشق شده بودی!
می‌دانم آخرِ بی‌معرفتی‌ست؛ اما...
عاشق چه؟!
رُخسار همیشه زرد رنگش؟!
اندام نحیف و لاغرش؟!
یا اخلاق تندش با من و تو؟
چرا نرفتی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
آن‌موقع که
تو را به بادِ کُتک گرفته بود،
یادت آمد؟
چرا نرفتی؟ از آن بدتر این‌که...
خودت برگشتی.
برگشتنِ بی‌موقعِ تو،
زندگی و آینده‌ی مَرا به بازی گرفت.
اِی کاش نمی‌ماندی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
می‌دیدم پدرانی را که بسیار مهربانند.
حسرت می‌خوردم؛ می‌دانی که؟
حال که انگشت بر صفحه‌ی تایپ می‌فشارم،
اشک هایم سرازیر می‌شوند...
یاد آن‌روزها که
تنها از مدرسه برمی‌گشتم
و می‌دیدم خلوتیِ خانه را
جگرم را می‌سوزاند!
اِی کاش نمی‌ماندی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا