- ارسالیها
- 243
- پسندها
- 2,539
- امتیازها
- 13,813
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #21
***
خسته از تنم؛
آن قفس با دیوار سنگی!
خسته از نقابها؛
نقش بازی کردنم با زندگی...
سخت میگذرد این عمر، این ثانیهی دلتنگی؛
تا کی باید نِشینم منتظر؟!
پاییز رسیده؛ درد دارد این دیوانگی؛
سوت پایان را بزن؛ نابود کن ای ویرانگی!
من اسیر و در گُمانِ آمدنت...
بی نهایت میکشم غم را با درماندگی!
قول دادهام روزی دیدارت کنم؛
عهد نشکن ای محبوبهی این عاشقی!
خسته از تنم؛
آن قفس با دیوار سنگی!
خسته از نقابها؛
نقش بازی کردنم با زندگی...
سخت میگذرد این عمر، این ثانیهی دلتنگی؛
تا کی باید نِشینم منتظر؟!
پاییز رسیده؛ درد دارد این دیوانگی؛
سوت پایان را بزن؛ نابود کن ای ویرانگی!
من اسیر و در گُمانِ آمدنت...
بی نهایت میکشم غم را با درماندگی!
قول دادهام روزی دیدارت کنم؛
عهد نشکن ای محبوبهی این عاشقی!
آخرین ویرایش توسط مدیر