روی سایت مجموعه دلنوشته‌های اخطار خیال‌هایم | Reza0068m کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
شاه‌نشین قلب من
تکیه‌گه خیال من
بهار خوش‌نشین من
خاکِ تو، نور چشم من
کجایی ای خاطره؟
کجایی ای هم‌نشین من؟
خزان شده حال دل
داغ‌نشین دلِ من!
نیست مرهمی به دل...
جز تو؛ نگاه تو و من
شیرین عبایِ سیاه به تن
در سوگ تو نشسته تن
بهای کدام شکسته‌ای؟!
شکسته‌ی غم تو، من!
دردهایم بی شمار...
عهد ابد با تو بسته، من!
این رسم دلداری نبود؛
رفیق نیمه راهِ من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
هوا تویی؛ با تو نفس می‌کشم.
دلیل زندگی شدی؛ نباشی، زجر می‌کشم!
نجوای نفس‌های تو، آرامش شب‌های من‌ است.
تکیه زدم به تن تو؛ تنها پناه دل من!
دلت نمی‌سوزد یار من؟!
دیدی دانه‌ ریزی‌های چشم من،
سوال تکراری می‌کنند؟
دنبال توست چشم‌های من!
وجب‌وجب خاک، روی تو...
خاکستر مرگ، روی من...
این رسم زندگیم شده...
خواب و خیال تو؛ حیات من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
زخم می‌زند این باد سرد؛
قدم زدن در ساحل دیگر عاشقانه نیست!
لذت نمی‌برم از این لحظه‌ها؛
یادآور خاطره‌های خوبی برایم نیست!
تنها امید دنیایم...
با آب همسفر شد و رفت... .
نور از چشم‌هایم،
پروانه‌ای شد و پَر کشید؟
نقطه ندارد بند‌بند زندگی؛
پایان بی‌پایان این گزندگی!
ندارمت؛ نه در خیال و نه در واقعیت!
نه قول و قرار؛ نه این رسم بندگی!
تا ثریا حاضرم پای پیاده روان شوم... .
دریا نشان از مرگ و تو نشان از زندگی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
کجایی ای آرامشم؟
شبان گذر نمی‌کند؛
روزهای شب شده، شبان بی‌ ماه من!
گذری از کوچه‌ی خیال کن؛
قد نگاهی مهمان شوم!
دوری مرا می‌کشد؛
رحمی کن بتِ من!
تکیه زدم به یادها؛ مرور یادگار‌ها!
بی‌تو زمان ویرانه است؛
منتظر قطع نفس!
دعا و آرزو، همه هیچ؛
چشم شده، همه‌ی من!
قد صدایی بگو؛
فراق تمام کن بت شکن!
خواهش کنم رحم کنی؟
ای تو همه‌ی جهان من!
به زیر پا افتاده‌ام؛ چون کوهِ به زیر آب دفن‌ شده!
کاش دنیا آخر رسد،
خورشید نتابد بر زمین!
سرد و سنگ شده‌ام؛
دفنم کنید زیر زمین!
مُرده تمام من؛
مُرده این نفس!
آزادم کنید؛
حکم رهایی از قفس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
شرطی میان ما زدند؛ بازی به پا شد زندگی!
راهی برای انتخاب برد و باختِ زندگی!
من بردم؛ اما باختم تو را به این زندگی!
تو زیر خاکی و من، محکوم شده به زندگی!
دریا کم است برای من؛ مثال غم‌های من!
شاید حبس نفس، پاداش درد‌های من‌ست.
نیست پرتگاهی؛ اما کاش مرگ بود، زندگی!
نیست همراهی در راه؛ این راه نیست، بردگی!
روزها درد دارد و شب ها شکنجه‌گاه من!
نمی‌دانی چه می‌کشم؛ تا کِی تاوانِ زندگی؟!
این سیاهی تا به کِی ادامه دارد تیرگی؟!
یک اشاره کن ای کُن فَیَکُنِ زندگی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
چی‌ می‌کشد خاک بیابان؟!
جز باد همدمی ندارد.
تبعید به غریبگی شد،
خار‌های تو خاک بیابان!
من حال حاضر، دیوانگی‌ام!
دشتی وسیع در من نهان شد.
ماری که زیر سنگ آرمیده،
نیشی زد و پنهان شد.
طبیعت، شده قاتل من!
دریا به دریا، غرق خاطرات شد.
تکرار شد روزی هزار بار...
لحظه‌هایی که بی‌تو خیال شد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mobina84

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
همدم سنگی من، جور دردهایم را بکش.
گوش کن به اشک‌ها، موجی بر آب بکش.
مرا دریاب تا جادوی چشمانت شوم!
نقش آتش، پشت پلک‌هایم بکش.
این قفس نیست که پایبندم شده...
وقت رفتن نیست؛ منت خود را بکش.
ترس دارد هنوز این ارتفاع...
از اوج به زیر چشم افتادن را بکش!
طرح باد بر روی موهای توست؛
عطرش پیچید در آسمان، نفس بکش.
درد روی درد آجر شده؛
با صدای بوق، نقش مرگ را بکش.
قاتلی به قاتلان اضافه شد؛
لیست قدیمی شد، جدیدش را بکش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
وقت خوبی‌ست؛ بیا چای کنارم بنوش.
آغوشی باز کن که از یاد ببرم طعم فراموشی را!
وقت رفتن نیست عزیزم؛ کنارم بنشین!
تکیه کن بر من؛ کوه ‌و آب کن، سنگی، این تنهایی را!
آن‌قدر بخوان از ناز و نوازش‌هایت تا چشمم گرم شود و مات شوم در رؤیا!
تو آن ستاره‌ی کوچک و پر نور شدی؛
آسمان شب من، دنبال تو آمد تا آن دنیا!
اسیر یک نگاه تو شده و فرار کرد دلم...
جرم او عاشقی‌ست و قرار نداشت دلم...
زندان به زندان محکوم شدم تا به حال؛
تو بگو آخرین تاریخ وصال یار به دلم...!
فرمت روزهایم عوض شده؛
رنگ سیاه گرفته سفیدی خیال‌های دلم!
من تصویر توام و نمی‌دانستم.
تا به کی منزل ‌به ‌منزل به‌ دنبال تو، دلم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mobina84

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
***
عاقبت، هم‌نشینی با تو را آرزوست!
چله‌ی طولانی، با تو نشینی را آرزوست!
شب‌هایم را سپیده‌ی صبح رسد؛
با تو زندگیِ شریکی را آرزوست!
باز هم بافته خیالی نو دلم...
پوششی برای من کنار تو را آرزوست!
تمام مرا خلاصه در تو می‌کنند...
گلستان شدن این آتش درونم را آرزوست!
منت صدای تو را می‌کشم؛
بار دیگر ذکر نامم از لبان تو را آرزوست!
صورتت را مرور می‌کنم در خواب و خیال؛
عکس دوباره‌ای، رخ به رخ، کنار تو را آرزوست!
می‌گوید:
«آرزو کردن عیب نیست؛
با تو و داشتنت تا ابدیت را آرزوست!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Reza M.rad

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/7/20
ارسالی‌ها
244
پسندها
2,532
امتیازها
13,813
مدال‌ها
10
سن
34
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
***
ای ‌خلوت خاطرات شبانه‌ام!
ای‌ بغض باران گرفته‌ی بی‌رحمانه‌ام!
ای فال‌ها و غزل‌های حافظ و عاشقانه‌ام!
ای جانِ دل!
ای حرمت روز‌های غریبانه‌ام!
مرا باز صدا کن و مهمان چشمانت؛
ای همه‌ی آرزوی این روز‌های مستمندانه‌ام!
منم آن گدای کور و رهگذر راه تو؛
ای بهانه‌ی زندگی در خیال‌های شاهانه‌ام!
پایانی خوش گویند در راه است،
بیا که دیگر چیزی نمانده از آن تن متکبرانه‌ام!
باز هم نیستی و مرا خیال تو زنده می‌کند؛
این شده پایان دفتر اخطار خیال‌های نابودگرانه‌‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا