- ارسالیها
- 943
- پسندها
- 7,629
- امتیازها
- 47,836
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #21
جانِ دلم؟
یادت هست؟
آن روز های عاشقی را؟
آن روزهایی که روشنایی چشمم بودی؟
یادت آمد؟
روزی که در کنار سجاده عشقمان قسم خوردم؟
قول دادم تا آخر زنانگیام پایت بمانم؟
حالا میخواهم ثابت کنم حرف هایم را...
تا دوباره صدایمان بزنند مالِ همدیگر..
یادت هست که گفتم:
برای به دست آوردنت عرش را به فرش میدوزم؟
حالا میخواهم تا آخرین قطره خونم برای به دست آوردنت بجنگم...
اما میدانی چیست؟
میترسم
میترسم که دیر آمده باشم
میترسم که دیگر نه احساسی برای تو
و
نه معشوق تنهایی برای من
مانده باشد..!
اما شنیدی که...
یادت هست؟
آن روز های عاشقی را؟
آن روزهایی که روشنایی چشمم بودی؟
یادت آمد؟
روزی که در کنار سجاده عشقمان قسم خوردم؟
قول دادم تا آخر زنانگیام پایت بمانم؟
حالا میخواهم ثابت کنم حرف هایم را...
تا دوباره صدایمان بزنند مالِ همدیگر..
یادت هست که گفتم:
برای به دست آوردنت عرش را به فرش میدوزم؟
حالا میخواهم تا آخرین قطره خونم برای به دست آوردنت بجنگم...
اما میدانی چیست؟
میترسم
میترسم که دیر آمده باشم
میترسم که دیگر نه احساسی برای تو
و
نه معشوق تنهایی برای من
مانده باشد..!
اما شنیدی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.