روی سایت دلنوشته گرد و غبار دل | dilan کاربر انجمن یک رمان

[Dilan]

اگر فهمیدید سر بار کسی هستید
کوله‌تان را جمع کنید و بروید
نگذارید نفر سوم یک رابطه شوید
دوست داشتنتان را
عشقتان را
خاموش کنید
گوشه‌ای از قلبتان خاکش کنید.
از زندگیتان پاکش کنید
یکی هم بکوبانید دهن قلبتان تا بفهمد که دیگر مال شما نیست
کوله بارتان را جمع کنید
از زندگیش بیرون بروید نگذارید نفر سوم رابطه‌ای باشید...

***

 

[Dilan]

دیگر کنترل این دل از دستم در رفته است عزیزکم
آخر میدانی؟ دیوانه تو بود
بیچاره این دلی که مجنون وار دوستت دارد :‌‌)

***

 

[Dilan]

می‌نویسم دوباره
از تو برای خودم
از چشمانت برای دلم
از دوست داشتنم برای تو
می‌نویسم
برای تویی که حالا می‌خوانی
برای تویی که دارمت اما سهم من نیستی
من می‌نویسم برایت
و تو تمام این عاشقانه های غمگین را بخوان
دلبر من،
جان جانان،
این قلم من از اول هم به عشق تو می‌نوشت
توئی که غافل بودی از آن همه عشقت در قلبم...

***

 

[Dilan]

دلبر من،
دل که سهل است
هوش از سرم برده‌ای!

***

 

[Dilan]

آرامشم، ای حضرت یار!
سه سال آرزویت کردم اما بر آورده شدن را تو بلد نبودی.
دیگر چه فرقی دارد برای منِ مجنون
نباشی،
یا که باشی و به‌نامِ یکی دیگر..!
کاش می‌توانستم این جریان زندگی را در رگ هایم به پایان برسانم...
چه فرقی دارد تو که نیستی
برای من هر روزم شروع یک روزمرگی‌ست...

***

 

[Dilan]

تو مال منی
بخواهی یا که نخواهی!
تو برای من آفریده شده‌ای.
ریشه زده‌ای در دلم..!
فکر کرده‌ای به همین راحتی ها است؟
بیایی عاشق کنی و بروی؟
نه جانم؛
برایم مهم نیست که دوستم داری یا نداری،
دلت پیش چه کسی گیر است،
مرا می‌خواهی یا نمی‌خواهی،
مهم این است که من تو را می‌خواهمت!
چون فرهاد شیرین را
مجنون لیلی را
من هم تو را دوست دارم...!

***

 

[Dilan]

عشقت من را
به جنون کشانده است :‌)

***

 

[Dilan]

من دوستت دارم
به اندازه تمام دوستت دارم های ناگفته‌مان...

***

 

[Dilan]

دل تو ز دل من بی‌خبر است
دل من با تو خوش است و
دل تو ز پی معشوق...

***

 

[Dilan]

دلم آرامشی می‌خواهد
از جنس آغوشت
من باشم و تو باشی و شعرهای مولانا که تو برایم می‌خوانی.
فکر کن..
من باشم در آغوش تو،
در گرمترین مامن جهان،
رو به دریا،
با لبخند های دلبرانه تو!
فکر کن...
چه دلنشین است آن روز!

***