***
همه ما را سرکار گذاشتهاند.
وقتی پاییز است و دنیا رنگارنگ، ما را به مدرسه میفرستند.
زمستان لباس عروس بر تن میکنند و از ما امتحان میگیرند.
تابستان که هیچ ندارند، رهایمان میکنند!
***
خورشید گرمایش را به ما داد، چون مجبور بود؛
دوستمان نداشت.
مادری بچهاش را رها کرد، مجبور بود؛
ولی دوستش داشت.
پدری دخترش را کشت.
مجبور بود؛ ولی دوستش داشت!
خدا همهی ما را در زمین رها کرد!
مجبور نبود. دوستمان... .