نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ها‌‌ی مشکلی نیست | Bita.shayan کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Bita
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 2,124
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
دروغِ مصلحتی، گناه نیست!
اگر کسی که لبه‌ی پرتگاه ایستاده را،
به زندگی برگرداند
دروغ مصلحتی، مجاز است...
اگر لبخند بر لبی بیاورد،
که عمری جز غم...
حالتی به خود ندیده
اصلاً دروغ مصلحتی، واجب است!
اگر زخم‌های تن خسته‌ای را وصله زند،
به دروغ می‌گویم:
«مشکلی نیست»
مصلحتی ا‌ست؛ امّا تو باور کن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
دختری را دیدم...
که با نهایت قساوت،
باله‌ پروانه‌ها را پرپر می‌کرد!
گویی زورش به اطرافیانش نمی‌رسد
که حرصش را با دو نیم کردنِ
بال پروانه‌ها، خالی می‌کند.
گویی بال پروازش را گرفته‌اند!
که پروانه‌ها را در حسرتِ
پرواز دوباره، می‌گذارد
زورمان که به زور زمانه نرسید...
چه بی‌رحمانه از ضعیفان بی‌تقصیر،
انتقام می‌گیریم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
اکنون ‌که فکرش را می‌کنم،
من هم برای اطرافیانم، حکم پروانه‌ را دارم!
هر زمان دل‌شان لبریز از غم است...
هر روزی که هوای آسمان‌شان ابری‌ست،
هر بار که از زمین و زمان مشت می‌خورند!
حرص‌شان را با قیچی کردن بال‌هایم،
خالی می‌کنند و نفس راحتی می‌کشند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
پسر عکاسی را دیدم،
که هنگام ثبت چهره‌ها...
نمی‌گفت لبخند بزنید!
دیگر دلش نمی‌خواست،
عکس‌های دونفره بگیرد!
کسی چه می‌داند در دل عکاس شهر غم،
چه می‌گذرد
شاید سارقی لبخند‌ را
از عکس‌هایش دزدیده!
شاید قاتلی یارش را
در عکس‌های دونفره‌شان کشته‌...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
کاش دانشمندی بود،
که عینک خوش‌بینی را اختراع می‌کرد!
عینکی که با آن بشود،
دنیا را هر جوری که عشق‌مان می‌کشد ببینیم!
هر بار که روزگار قصد تاریک شدن داشت...
عینک را بزنیم و فقط روشنی ببینیم
کاش دانشمندی بود،
که با اختراعش یاری‌مان می‌کرد...
ما را به این باور می‌رساند،
که برای لحظه‌ای هم که شده...
واقعاً مشکلی نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
شیرینی فروشیِ دختری را بستند
به جرم این‌که شیرینی‌هایش،
از فرط شیرین بودن...
دل‌شان را میزد!
کمی آن طرف‌تر، روزگار...
مغازه‌ی تلخی فروشی‌اَش را افتتاح کرد!
این بار امّا، کسی توان بستن درِ
مغازه‌ی تلخی فروشی را نداشت!
شیرینی‌های دخترک دل‌شان را میزد؛
اکنون تلخی‌های روزگار، حال‌شان را بهم می‌زند‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
دخترکِ شیرینی فروش!
لطفاً مثل دخترکِ نقاش...
در خوا‌ب‌های پر از کابوسم،
به سراغم نیا...
در گوشم نخوان،
راهت را ادامه دهم
من که خود حتی اگر شده با قهوه،
کامم را تلخ می‌کنم!
چگونه می‌توانم،
کام دیگران را قند ‌عسل کنم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
در زندگی بعدی‌ام...
می‌خواهم مترسک باشم!
عمقِ فاجعه برایم...
آفتابِ پوست سوزان تابستان،
سرمای استخوان سوز زمستان!
و در نهایت، نوک کوبیدنِ کلاغ بر سرم باشد...
فقط آن زمان توانش را دارم که فریاد زنم:
«مشکلی نیست»
یا بهتر است بگویم:
«مشکلِ چندانی نیست!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
یک حبه قند
دو حبه قند
سه حبه قند
مشتی حبه قند!
نخیر بی‌فایده است...
چای تلخ روزگار به این راحتی‌ها،
تلخی‌اش را با شیرینی معاوضه نمی‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,187
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
کاش قدم بلند‌تر بود...
به حدی که دستم‌ به آسمان برسد و
رنگ سیاه را از شب‌هایش بگیرم!
رنگ دیگری بر رخسارش بزنم
سیاهی‌اَش، بد دل‌گیر است!
نمی‌گذارد ایمان بیاورم،
به این‌که مشکلی نیست... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا