مجموعه دلنوشته‌های "دردها بیدارند" | Mahi کاربر انجمن یک رمان

[NEGIN BARZAN~]

می‌گویند:
- نمک ضدعفونی کننده‌ی زخم است!
امتحان کردیم... .
ضدعفونی نشد، هیچ... .
زخم‌هایی بر زخم‌های قبلی افزود!​

 

[NEGIN BARZAN~]

نم‌نم... .
می‌زند باران... .
کنار جاده... .
من، بی‌تو آرام... .
قطره‌های اشک می‌چکد کم‌کم... .
می‌شوید باران... .
پاک می‌کند آن را... .
چه می‌داند از دردم... .
از درد پینه بسته در قلبم... .
آه، بارانی‌ست هوا امشب... .
هوای عاشق‌هاست امشب... .
اما این من هستم که تنها... .
قدم می‌زنم در کوچه و در خیابان‌ها... .​

 

[NEGIN BARZAN~]

می‌سوزاند... .
قلبم را... .
لگد کرده است... .
غرورم را... .
آتش می‌شود... .
بر جانم... .
و سرباز می‌کند... .
زخم‌هایم را... .
درد دارد این سوزاندن‌ها... .
درد دارد این لگد کردن‌ها... .
درد دارد این آتش زدن‌ها... .
درد می‌کند این سرباز کردن‌ها... .​

 

[NEGIN BARZAN~]

می‌گویند:
- اگر روحت را کُشت، روحش را نکُش!
نکُشتیم و همان‌طور ماندیم
و نظارگر کشتارگاه روحمان شدیم!
​

 

[NEGIN BARZAN~]

سرم سبز است و دلم سرخ ​

تنها روحم است که سیاهی دورش را گرفته!​

​

 

[NEGIN BARZAN~]

یک عمر است
در پیِ گشتن هستم
می‌گویی چه می‌گردم؟
حدسش کار سختی نیست
دنبال تکه‌های قلبم می‌گردم
آخِر هرکدامش گوشه‌ای پرت شده است
تکمیل شدنی نیست
چه رسد به چسباندنش!

​

 

[NEGIN BARZAN~]

آرام‌آرام، از یادها می‌رود آن روزها
آرام‌آرام، اشک می‌شوند آن خاطرات
آرام‌آرام، بغض می‌شود آن شب‌ها
آرام‌آرام، از بین می‌رود این جسمِ خطاکار!

 

[NEGIN BARZAN~]

سوخیتم و دَم نزدیم... .
خاکستر شدیم و سکوت کردیم... .
آه کشیدیم، اما در دل... .
بغض کردیم، اما خفته... .

 

[NEGIN BARZAN~]

گاهی همین سکوت کردن‌هاست
که درد بر دلت تلانبار می‌شود
اما همین سکوت است
که تو را از خیلی چیزها محافظت می‌کند!
​

 

[NEGIN BARZAN~]

رفتم؛ نمی‌خواستم درد کشیدنم را تحمل کند!
نمی‌خواستم آه و ناله‌هایم گوش‌هایش را بگیرد!
نمی‌خواستم گریه‌های شبانه‌ام خواب را از چشمانش بگیرد!
نمی‌خواستم دردی باشم بر دردهایش!
نمی‌خواستم؛ درحالی‌که خودش باعث تمام این دردها بود... !