متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌های "نغمه دل" | آتوسا رازانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Atousa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,532
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه: نغمه دل
نام نویسنده: آتوسا رازانی
تگ: متوسط
مقدمه: روح یک نویسنده در دل‌ها پرواز می‌کند و طنین قلب را به گوش قلم می‌رساند و نغمه دل را در قلب کاغذ می‌نشاند.SAVE_۲۰۲۱۰۷۰۸_۱۲۲۲۱۶.jpg
 
آخرین ویرایش
امضا : Atousa

Friba~

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
2,638
پسندها
42,435
امتیازها
66,873
مدال‌ها
26
  • #2
•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند..


666253_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #3
من زمستون رو یه جور دیگه دوست دارم!
نه به‌خاطر اینکه متولدشم، نه ها . به‌خاطر اینکه شروع و پایان قشنگی داره.
همین اومدن با یلدای دلبر تو دی و آغاز خندیدن شکوفه‌ها تو آخر اسفند رو میگم.
چرخیدن زیر بارش برفای بهمن و لمس گرم‌ترین سردی از آغوش برفا، منحصر به فرد‌ترین لذت این فصله.
شاید هم من زمستون رو یه جور خاص دوست دارم که قشنگ می‌بینمش.
قشنگ دیدن؛ آره همینه خاصیت دوست داشتن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #4
تو زیست یه مبحثی هست مربوط به بیماری‌های خود ایمنی.
یعنی دستگاه ایمنی بدن اشتباه به خود بدن حمله می‌کنه.
به نظرم واسه ما آدما هم گاهی صدق می‌کنه.
همون وقتا که قدرت تشخیص نداریم و میریم سمت چیزایی که حالمون رو بد کنن.
میریم به پیشواز خاطراتی که جز خراش روحمون چیزی در بساط ندارن.
ما آدما هم گاهی خود‌آزار میشیم درست عین سلول‌های ایمنی بدن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #5
عزیز جانم، آنقدر دلم برایت تنگ است که شرح دادنش کار آسانی نیست.
دلم غبطه می‌خورد به آسمان که همیشه تو را می‌بیند و حتی به زمین که صدای قدم‌های تو را می‌شنود.
می‌دانی آنقدر دلم پر می‌کشد برا دیدنت که حتی راضی است به اشتباه دیدنه کسی شبیه خودت.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #6
قلب مثل یه آهنربا می‌مونه ولی آهنربای اختصاصی؛ یعنی فقط جذب یک نفر میشه.
و بعد از اون کششی به دیگری نداره.
اینایی که روزی یه معشوق عوض می‌کنن و میگن میشه چند بار عاشق شد یا آهنربای قلبشون درست کار نمی‌کنه یا تا به حال جذب نداشتن و شیرینی عشق یک نفر رو نچشیدن که به اشتباه از این دل به اون دل میرن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #7
اگه کاری انجام میدی و در مقابل انتظار جبران داری،
یا مشکلی برات پیش میاد، آخرین نفر مقصر رو خودت می‌دونی و حال بدت رو به همه ربط میدی
و همیشه چشم توقعت بیداره
بهتره یه سیلی به خودت بزنی، شاید خواب باشی یا خودت رو گم کردی که خودت رو نمی‌بینی و یقه دیگران رو می‌چسبی.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #8
آسمون زندگیمون یه روزایی ابریه یه روزایی آفتابی.
خیلی وقت‌ها می‌دونیم قراره ابری بشه اما چتری رو مهیا نمی‌کنیم و در نهایت خیس بارون می‌شیم.
آدما گاهی با خودشون لج می‌کنن. یا خسته شدن از جنگیدن یا بی‌انگیزه از زندگی کردن.
اینجاست که برای آسمون ابری زندگیشون به فکر هیچ چتری نیستن.
چقدر قشنگه که اگه می‌تونیم چتری بگیریم بالای سر آدمایی که برای آسمون ابری زندگیشون هیچ چتری ندارن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #9
انقدر که برات دلتنگ شدم.
انقدری که چشمام خیس شدن که دیگه دلم خجالت می‌کشه باز بگه دلتنگته.
ولی من می‌فهمم وقتایی که یه طور خاص دلم می‌گیره.
یه طور خاص دلم برات پر می‌کشه.
اما مثل بچه‌ای که می‌خوان حواسش رو پرت کنن بهونه نگیره، مغز منم می‌خواد حواسم رو پرت کنه که سراغ خاطره‌هات نرم.
میدونی شدم مثل آسمونی که ابریه ابریه اما نمی‌خواد بباره یا شاید هم نمی‌خواد باور کنه که ابریه که دلتنگه که دلگیره!
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #10
انگار که قلبم جا مونده توی چشمات و لا‌به‌لای پلک زدنتات که با هر نگاهت به تب و تاب میوفته.
 
امضا : Atousa
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا