• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مجموعه دلنوشته‌های "نغمه دل" | آتوسا رازانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Atousa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,863
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,161
پسندها
7,001
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
28
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
جاده‌ی بی‌انتها چشمان توست جانا!
نگاهم در گوله‌ی مشکی چشمان زیبایت، کش می‌آید و شیرینی‌اش هیچ پایانی ندارد. آن‌قدر که با هر نظر تو از دنیای خود غافل می‌شوم و با پلک زدن‌هایت روح به جانم بر‌می‌گردد.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,161
پسندها
7,001
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
28
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
قدیما سیصد و شصت و پنج روز انتظار برای رسیدن بهار می‌کشیدیم. روزایی که هر کدومشون به اندازه‌ی یک سال طول می‌کشیدن.
اما این روزا زود به زود بهار میاد و می‌ره، اون‌قدری که هنوز تبریک اومدن این بهار رو تموم نکردیم، بهار بعدی از راه می‌رسه.
گفتم قدیما؟!
چقدر زود روز‌های خوب حالمون به قدیما تبدیل شدن.
روزا طول می‌کشیدن چون در حال چشیدن طعم خوش زندگی بودیم.
تنها نگرانیمون این بود که نکنه سیزده بدر بارونی بشه و نتونیم با جمع فامیل بریم خوش گذرونی تو طبیعت.
اصلا فکرش رو نمی‌کردیم یک روزی هواپیما ها هم میتونن توی خیابون به زمین بشینن.
باور نمی‌کردیم که یک روزی برسه که برای سوار کشتی و هواپیما و حتی اتوبوس شدن قبلش باید حلالیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,161
پسندها
7,001
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
28
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
چی به زمستون می‌گذره که ریشاش سفید میشن و دستاش لرزون و زیر چشماش چروک میشه.
کمرش خمیده و لب درختاش خشک میشه.
حتی چشمای آسمونش اشکی میشه.
اما هر زمستونی با هر سختی هیچ‌وقت موندگار نبوده و همیشه بعدش بهار با لبای خندون و قامت رشید و عطر بهار‌نارنجش میاد که نشون بده هیچ تلخی و سختی همیشه پابرجا نیست.
اگه زمستون سایه انداخت تو روزای زندگیمون یادمون باشه که هیچ زمستونی دائمی نیست و امیدی هست چون که بهاری هست.
 
امضا : Atousa
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا