متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌های "گلبرگ‌های معطر" | Nina کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
امید قشنگ است، مرا بهتر از دارو و غذا زنده نگه می‌دارد؛
اما می‌دانی، یک‌جورهایی خطرناک است.
امید مرا زنده نگه داشته، ولی درد دارد در عوض.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
فهمیدم که آدم‌ها وقتی یک‌چیزی را دور می‌بینند، یا از دستش می‌دهند متوجه ارزشش می‌شوند.
مثل وقت‌هایی که می‌روی، وقتی آن خط می‌جنبد و بعد صاف می‌شود، وقتی قصه‌ها تمام می‌شوند، وقتی گلبرگ‌ها می‌میرند... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
کاشکی میان خوشی‌هایم، در آغوش تو می‌مردم.
کاشکی میان خوشی‌هایم، توی آغوش تو می‌مردم... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
کم‌کم تصمیم می‌گیرم که به مریخ کوچ کنم.
یک اتاقک فضایی کوچک؛ فقط قرار است چند بسته مداد، و چندتا دفتر با خودم ببرم.
شاید دوربین عکاسی جدیدم را هم با خودم ببرم.
می‌دانم سفرم بازگشتی ندارد، اما دلم می‌خواهد همه‌چیز را ثبت کنم.
من قرار است به یاد تو کهکشان را کاوش کنم، بنویسم و بنویسم و در وصف اشک‌هایم ترانه‌های شاد بسرایم.
مرگ در مریخ، قطعاً از مرگ روی زمین آسان‌تر است.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
یادم می‌افتد که دیگر خیلی دیر است، یادم می‌افتد که مدت‌هاست منتظرم،
و بعد گریه می‌کنم و گریه می‌کنم؛ اما گریه کردن هم دیگر آرامم نمی‌کند، می‌دانی؟
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
لعنت به تنهایی.
اگر دوستانی داشتم، با آنها شادی می‌کردم و می‌خندیدم و شب‌ها تا صبح باهم پچ‌پچ و بازگویی می‌کردیم،
شاید الان شادتر منتظرت می‌ماندم؛ شاید صبح‌ها خوابت را نمی‌دیدم... .
آدم‌ها که از من خوش‌شان نمی‌آید، دوستی با ستاره‌ها و گل‌های جدید، و هم‌صحبتی با یک گربه‌ی سفید، چطور است؟
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
سوفیا از خون‌ریزیِ زیاد زخم قلبش مُرد.
من هم اگر به مُسکن‌ها روی بیاورم می‌میرم؛
به همین سادگی.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
آبی، جای رنگ‌هایم را گرفته.
من توی جهان‌های خیالی خودم غرق شده‌ام.
هرشب، وقتی هیولاهای زیر تختم می‌لولند و بیرون می‌آیند به خاطرات گذشته فکر می‌کنم؛
به زمان‌هایی که من و تو روی نیمکت چوبی پر از یادگاری می‌نشستیم و نمی‌دانستیم از چه حرف بزنیم... .
چرا قدر آن‌ زمان‌ها را ندانستم؟ چرا در آغوشت نگرفتم و نگفتم که دوستت دارم؟ چرا التماست نکردم که نروی، تا ابد بمانی کنارم؟
حسرت و دلتنگی، نسبت خویشاوندی نزدیکی باهم دارند.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
همه‌چیز خوب است، من دارم لبخند میزنم.
فقط به خاطر مرگ گل‌های توی باغچه دلم گرفته... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
انگشترهای نقره، بوسه‌های ماه عسل...
انگار زندگی زیاد هم تلخ و بی‌رحم نیست. اما شادی، لبخند و خیال آزاد و پاک از دلتنگی‌ام را جایی توی خیابان شلوغ جا گذاشته‌ام. شاید هم توی مهمانیِ چای، یا یک قرار با بوی قهوه و علاقه‌ی تازه شکل‌گرفته... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا