متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌های "گلبرگ‌های معطر" | Nina کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
هرشب، یک ستاره‌ی سوسوزن و قشنگ در دامن آسمان هست،
ما با هم دوست شده‌ایم.
در مورد گلبرگ‌های معطر، و در مورد تو و خاطرات قدیمی‌ام به او گفته‌ام.
از تنهایی درم آورده، اما وقتی می‌بینم فاصله‌مان میلیاردها کیلومتر است و او حرفی نمی‌زند، بیشتر دلم می‌گیرد...
به هرحال، عزیزم، من و دوست جدیدم شب‌ها را باهم صبح می‌کنیم.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
من با گلبرگ‌های معطرت و یک فنجان قهوه توی حیاط، می‌نشینم و پرواز دسته‌جمعی پرندگان را که غروب را قاب گرفته‌اند تماشا می‌کنم؛
من کفش‌های پاشنه بلند سفیدم را می‌پوشم و با آهنگ‌ موردعلاقه‌ام دستانم را تاب می‌دهم،
خیلی خیلی معمولی؛ که اگر باشی و از دور ببینی فکر میکنی حال عالی‌ای دارم.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
کاش همه‌چیز مثل قصه‌ها و افسانه‌ها بود؛
کاش وقتی صدایت می‌کردم می‌شنیدی، کاش ستاره‌ها جان داشتند، کاش وقتی گریه می‌کردم کسی اشک‌هایم را پاک می‌کرد، و کاش یک نفر منتظرم بود و برایم شعر می‌سرود.
ای کاش من و این دوستان قدیمی، همه‌مان، تا ابد به خوبی و خوشی زندگی می‌کردیم... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
هرگز تلاش نکردم که دست از نوشتن و دیوانه‌بودن بکشم، هرگز سعی نکردم فراموشت کنم و برای سوفیا گریه نکنم، هرگز سعی نکردم تظاهر کنم دوست خیالی‌ای نداشته‌ام و هرگز نخواسته‌ام که مثل بقیه باشم و با گل‌ها و آسمان و ماه و ستاره‌ها دوستی نکنم؛
ممکن است کشنده باشد، بله، آنها ممکن است این‌ها را احمقانه بدانند؛
اما همینی که هستم خوب است، آنها نمی‌دانند دیوانگی چه لذتی دارد، نمی‌دانند عشق یعنی چه،
اما من می‌دانم، و همین کافیست.
و من هنوز هم اشعار را به هم‌صحبتی با دخترهای خانه‌ی بغلی ترجیح می‌دهم... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #35

***
شاید بتوانم تغییر کنم، شاید بتوانم سرخوش‌تر باشم... .
اگر زیاد لطیفه بخوانم، به خرید بروم و دوستان آزاد و خوشحالی پیدا کنم شاید امکان داشته باشد.
شاید اگر کمتر فکر کنم و بیشتر حرف‌های دلم را به زبان بیاورم، شدنی باشد.
شاید اگر به تو، به گذشته فکر نکنم، دیگر دلتنگ نشوم.
آدم‌هایی هستند که می‌توانند تمام وقتم را پر کنند و تمام روز مرا بخندانند.
دلخوشی‌های کوچک... .
اگر خودم بخواهم شاید همه‌چیز ممکن باشد.
عزیزم، هرگز تو را فراموش نخواهم کرد اما ممکن است این سبک زندگی، ارزش امتحان کردن را داشته باشد... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
من و عشق بهشتی‌ام،
زیر نور طلایی آفتاب باهم کتاب می‌خواندیم.
آن‌زمان حس می‌کردم همه‌چیزم به او بند است؛ به آن لبخندهای طلایی و خوشحالی‌های خوشحال‌کننده‌اش... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
کم‌کم دارم چهره‌ات را فراموش می‌کنم؛
حتی یادم رفته اسم آهنگ مورد علاقه‌ات را.
تأثیر زمان است،
یا بیماری دلم به مغزم هم نفوذ کرده؟
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
کاش مادرم کنارم بود.
دلم برای لالایی‌ها و آغوش گرمش تنگ شده.
مادر است دیگر، اگر پیشم بود که الان این نبودم.
اگر بود خوشحال بودم. عزیزم، شاید اینقدرها هم به تو فکر نمی‌کردم اگر مادرم هرروز بیدارم می‌کرد و دلیلی می‌شد برای ادامه به این زندگیِ پر از نوشته و ترانه.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #39
***
داشتم در مورد آمدنت خیال‌پردازی می‌کردم.
فکرش را بکن! هزار بار در آغوشت خواهم گرفت، از هرچه که گذشته و نوشتم برایت خواهم گفت، گلبرگ‌های معطر را که عین روز اولشان‌اند به خودت باز خواهم گرداند و... خب‌، می‌دانی، دعا می‌کنم تا باهم بودنمان ابدی باشد، یا اینکه یک بار موقع خوش‌گذرانی‌هایمان چشم‌هایم را ببندم و تا مدت‌ها بخوابم؛ سرد، بی‌غم، بدون دلتنگی... .
نبودنم کسی را اذیت نخواهد کرد؛ اما بودن اذیتم می‌کند. درد هم دارد.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #40
***
کاش یک دخترِ کوچولو، توی یک افسانه‌ی دلنشین بودم.
با باد می‌رقصیدم، با پروانه‌ها آواز می‌خواندم، با آب‌های جاری زلال می‌شدم و با پرندگان وحشی پرواز می‌کردم.
کاش یک جایی در آن دوردورها، جایی که پادشاهان در صلح‌اند و همه مهربان‌اند زندگی می‌کردم؛
کاش آنجا می‌توانستم غروب آفتاب را از روی بلندترین قله تماشا کنم، توی فلوت قشنگم بدمم و دوستانم صدایم بزنند تا شام را مهمان‌شان باشم، توی کلبه‌ی کوچک و گرمشان که کنار آبشار قرار دارد.
کاش روح رهایی داشتم، کاش وقتی خدا نگاهم می‌کرد لبخند میزد از افتخار و عشق، از افتخار و عشق... .
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا