متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مجموعه دلنوشته‌های ترانه‌ اردیبهشت | زهرا صالحی (تابان) کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Taban_Art
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 1,493
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #11
نگاهِ تو برایم،
به بند می‌کشد تمام نگرانی‌های باقی مانده را... .
و بیرون می‌آورد،
دلشوره‌های قبل و بعد از هر دیدار را... .
نگاهم که می‌کنی، آرام می‌شوم، محتاج می‌شوم
آن‌قدر غرق تو می‌شوم که همان‌جا
می‌میرم!
می‌میرم!
می‌میرم!
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #12
عزیزِ جانم!
ترانه‌ی اردیبهشتِ من
ای کاش بدانی
تنها دوست داشتنِ من کافی نیست!
تو نیز باید بخواهی‌ام
نَ فقط در حرف
نَ فقط درون صحبت‌های عاشقانه‌ای که به زبان می‌آوری!
نَ فقط در دوستت دارم‌هایت
نَ فقط در خانمم گفتنت
دوست داشتنِ زبانی کافی نیست!
من برایِ بقای این حسِ ناب،
دست‌هایت را کم دارم. خودت را کم دارم.
نمی‌دانم
شاید نیز قلبت را... .
 
آخرین ویرایش
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #13
برایِ منِ عاشق،
فقط حالِ تو مهم است.
حتی اگر تمامی مردم شهر در حالِ مرگ باشند... .
حتی اگر کرونا تمام نشود... .
حتی اگد خودم نیز دیگر نفس نکشم،
برایِ من جوان مرگ نیز،
فقط حالِ تو مهم است... .
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #14
اردیبهشت دارد ورق می‌خورد هنوز... .
دلم نمی‌خواهد به آخرش برسم.
دلم می‌خواد اوراق هم‌چنان کندِ کند رد شوند.
آن‌قدر کند، که با هر بار گذر، آرام با دو دست کوچکم، صورتت را قاب بگیرم و بر دیدگانِ پر فروغت، بوسه‌ی مهر بنشانم... .
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #15
دل بستن به تو،
مانند فوت کردنِ قاصدکی بر دستِ باد،
هم لمس کردنی‌ست، هم خواستنی!
درست مانندِ دستانت،
درست مانند چشمانت،
و لب‌هایت، وقتی به گل لبخند، آراسته می‌شوند... .
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #16
دلِ تو در پیِ من تنگ نشود، ای کاش من
حوضی بودم و تو ماهی در آغوشم
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #17
گفت:
امروز آخرین روزیست که مرا خواهی دید
فردا چه میکنی؟؟
گفتم:
بی تو فردایی ندارم... .
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #18
در هیمن حوالی،
در خلوتِ اطرافِ منِ گم‌شده در زندگی،
صدایی آشنا می‌شنود گوش‌های یخ‌ بسته‌ام... .
گوش‌هایی که در انتظارند تا تو بیایی و بازتابِ صدایت،
باری دیگر بیداران کند!
صدایِ گوش‌نوازی که هر روز نوازش‌شان می‌کند، گویی صدایِ پایل توست... .
از همان خیابانی که رفتی، از همان‌جا نیز با خواهی آمد،
مگر نه؟!
اصلاً به خیالم اردیبهشت دارد با این صدا، برای ضیافتِ آمدنت پای‌کوبی می‌کند!
دیریست این نغمه فکر و ذکرم را به کلی گرفته؛ محوش گشته‌ام.
آری! این ترانه‌ی خواستنی، ترانه‌ی اردیبهشت برای یمن حضورت است.
آری! تو پس از پایانِ آن خواهی رسید و همراه طنین صدایت که بسیار زیباتر است، مرا در آغوش خواهی گرفت.
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #19
بارانِ اردیبهشت، بارانِ دیگری‌ست!
شاید تو درک نکنی که چه می‌گویم اما
موجِ موهایت در اردیلهشت زیر باران، دلبرانه‌تر خیس می‌شود و فِر می‌خورد دور انگشتانِ ظریف و زنانه‌ام... .
برای من، موجِ موهایِ تو،
خواستنی‌ترین ارمغان است از بارانِ بی‌قرارِ اردیبهشت... .
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #20
می‌آیم بیرون.
اطرافم را نگاه می‌کنم تا تو را بیابم.
تو در همه جا حضور داری؛ پایِ آن درختِ خرمالویِ رسیده، پای چراغ راهنمایی رانندگی، پایِ نیمکتل چوبیِ پیاده‌رو، کنارِ گنجشکِ کوچک زیبا و رنگی‌رنگی... .
اگر به من باشد، تو را درون همه چیز جستجو می‌کنم.
اما...اما جایی وجود دادد که تو را در آن‌جا،
هر چقدر هم که ازت دور باشم،
به داحتی لمس می‌کنم.
چشمانم، قلبم و عطر دستانم که دیری‌ست به دستت آغشته شده... .
 
امضا : Taban_Art
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا