عاشق شدم بارها
عاشقِ دلتنگی مداوم،
عاشقِ باران،
عاشقِ دریا و جادههای شمال،
عاشق تاببازی روی چوب شکسته،
و عاشق تو!
تویی که هیچکس جز خودم نمیفهمید
با رفتارهای عجیبت در تلاشی بفهمانیام که عاشقی!
تو همان آدمی بودی که زبان آدمیزاد نمیفهمیدی...
آنوقت، وقتی بروی آخرین نسل عشق برایم منقرض میشود.