- ارسالیها
- 1,516
- پسندها
- 16,394
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #21
دیشب دوباره خوابت را دیدم
شده بودم سیمهای گیتارت
دستهایت را لمس میکردم؛ صدایِ دلنشینت را هم!
با هم مینواختیم آهنگِ عشق را
برایم مینواختی و من نیز، پابهپایِ دستهایت میرقصیدم
با صدایِ قدمهای دستهایت روی تنم... .
اما کابوس از آنجا شروع شد که
مابینِ آهنگِ صدایت،
اسمش را گفتی؛ اسمِ من نبود!
رنگِ چشمانش را گفتی؛ رنگِ چشمانِ من نبود
آهنگ غمیگنتر شد... .
آهنگ آهستهتر شد... .
گیتار رها شد... .
به زمین افتاد و شکست... .
با درد از خواب پریدم.
شده بودم سیمهای گیتارت
دستهایت را لمس میکردم؛ صدایِ دلنشینت را هم!
با هم مینواختیم آهنگِ عشق را
برایم مینواختی و من نیز، پابهپایِ دستهایت میرقصیدم
با صدایِ قدمهای دستهایت روی تنم... .
اما کابوس از آنجا شروع شد که
مابینِ آهنگِ صدایت،
اسمش را گفتی؛ اسمِ من نبود!
رنگِ چشمانش را گفتی؛ رنگِ چشمانِ من نبود
آهنگ غمیگنتر شد... .
آهنگ آهستهتر شد... .
گیتار رها شد... .
به زمین افتاد و شکست... .
با درد از خواب پریدم.