متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته خ**یا*نت خاموش|تصویر رویا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع رویای محال
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 113
  • بازدیدها 5,850
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام: اشعار خ**یا*نت خاموش
شاعر: رویا نظافت
ویراستار: نسترن بانو

43907

مقدمه:
از ان شبی که رفته‌ای
دیگر نه تنها خاطره‌ها و خودت و جسمت را برده‌ای...
من را هم برده‌ای!
من از خودم گریخته‌ام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #2
«فراموشی»

گفت وقتی رفتم تو راهم می‌برم
خوشحال بودم...
با خوشحالی
گفتم:
-کجا؟
گفت:
-از یادم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #3
«خنده‌هایم»

دیگر صدای خنده‌هایم
او را خوشحال نمی‌کرد.
این اواخر دائما از خنده‌های دیگران می‌گفت...
می‌گفتم چه کنم؟ من مثل ان‌ها خندیدن بلد نیستم!
و او بی‌هوا پوزخند نثارم می‌کرد.
پشیمانم
کاش من هم مثل ان‌ها می‌خندیدم.
شاید الان کنارم بود...
و از خنده‌های دیگران ایراد می‌گرفت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #4
«غروب»

سال‌هاست دم غروب...
از بالکن اتاقم...
خیره می‌شوم به همان خیابانی که بار اول دیدمت...
تو چه داشتی که انقدر گیرا و جذاب بود
که من اصلا تا به حال ندیده بودم؟!
این خیابان...
به بالکن اتاق من دید دارد...
چون هر بار با دیدن این خیابان
فقط تو به ذهنم امدی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #5
«خودکشی»

خودکشی مرگ قشنگی‌ست که به آن دل بستم.
اری... وقتی یارت کنار یکی باشد
وقتی دیگر حرفی بینتان نمانده باشد...
وقتی احساساتش خرج دیگری شده باشد...
قشنگ‌ترین مرگ...
می‌شود خودکشی!
که به آن دل می‌بندی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #6
«ساعت عاشقی»

چه ارزویی کنم برایت شیرین‌تر از این
الهی...
انقدر سیر بخندی...
که ندانی غم چیست...
این است ارزوی من...
مثل هر شب ساعت عاشقی...
که ارزویت می‌کنم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #7
«کاش»

کاش هیچ وقت نمی‌دیدمت.
با امدنت خیلی چیزها را عوض کردی
من را، زندگی را، احساسم را...
من چقدر وابسته تو بودم.
با رفتنت اسان همه چیز را هم عوض کردی.
من را، زندگی را، نفس‌هایم را...
کاش هرگز نمی‌امدی!
من از خودم راضی بودم...
کاش نمی‌امدی...
کاش...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #8
«خ**یا*نت خاموش»

همانند یک شمع...
خاموش شدم...
زیر بار خ**یا*نت‌های خاموشت...
دنیایم را خاموشی گرفته...
فکرم...
خودم...
زبانم...
خاموشی مطلق گرفته‌اند...
یک من... در خاموشی مطلق...
زیر بار خیانتی خاموش...
جان می‌دهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #9
«رنگ التماس»

رفتنت را با گریه دیدم...
خندیدی و مرا نادیده گرفتی...
نگاهم التماس‌وار، به رفتنت بود...
باز هم التماسم را ندیدی و پشت کردی و رفتی.
دردناک بود...
دردناک‌ترین التماس دنیا...
نرو، تمام التماسم بود...
که در نگاهم بود...
و این نگاهم بود...
که التماس به نرفتنت می‌کرد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #10
«دلیل خندیدن‌هایم»

از آن روزی که از ته وجودم، کنارت خندیدم...
دیگر هیچ روزی، هیج ساعتی، هیچ ثانیه‌ای،
بعد از آن روز...
نخندیدم...
تو باعث خنده‌هایم بودی
می‌فهمی...
تو باعثشان بودی که با رفتنت...
خنده‌هایم هم ته کشیدند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا