متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته خ**یا*نت خاموش|تصویر رویا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع رویای محال
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 113
  • بازدیدها 5,851
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #11
«درد عشق تو»

چقدر زیبا می‌خندی...
و من چقدر زیبا خیره‌ات می‌مانم...
خیره به عکست...
به همان لبخند در اخرین عکست... که دلم را با هر بار نگاه می‌لرزاند...
یادش بخیر...
در این عکس فکر می‌کردم لبخندت همیشگی است...
اما این درد عشقت بود
که همیشگی شد...
نه خودت و لبخندت...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #12
«اگر زیبا بودم»

خیره به ایینه‌ام...
همه می‌گویند خیلی زیبا و جذابم...
ولی من همیشه ساعت‌ها خیره می‌مانم به خودم در ایینه...
پوزخند می‌زنم...
این‌ها از کدام زیبایی حرف می‌زنند؟
من اگر زیبا بودم...
او ز من تازه‌تری نمی‌یافت...
پس من زیبا نبودم...
که نماند که رفت...
مردم دروغ می‌گویند...
که من ناراحت نشوم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #13
«معجزه»

یعنی امکان دارد دوباره ببینمت؟
دوباره صدایم کنی:
-خانمم؟
و من با جان و دل و لبخند پر از عشق، از ته قلبم جواب دهم:
-جانم!
یعنی امکان دارد دوباره پیام صبح بخیرت را ببینم؟
کاش امکان داشت و معجزه رخ می‌داد...
و تو...
دوباره برمی‌گشتی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #14
«من دیوانه هستم»

دوباره کز کرده‌ام گوشه اتاقم...
دوباره به حالت جنون در امده‌ام...
من دیوانه نیستم...
من دیوانه نیستم...
من دیوانه نیستم...
من دیوانه...
هستم...
هستم که با یادت بغض می‌کنم...
هستم که تو با اون رفته‌ای و من منتظرت نشسته‌ام...
من دیوانه هستم که...
هنوز هم با تصور لبخندت...
دلم برایت تنگ‌تر از قبل می‌شود...
هستم...
من دیوانه هستم...
که هنوز هم تو را در رویاهایم تصور می‌کنم، با همان نگاه جذاب...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #15
«دیر رسیدن»

انقدر که نیامدی...
دیگر از خیر امدنت گذشتم...
می‌دانی گاهی...
دیر رسیدن...
خیلی چیزها را عوض می‌کند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #16
«زخم همیشگی»

همیشه...
خودم را با تو تصور می‌کردم...
با رفتنت به تصوراتم که هیچ...
به خود من هم ضربه سنگین زدی...
که تا ابد جای زخمت خوب نخواهد شد...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #17
«ایام به کام است»

ایام به کام است و دگر یارم نیست...
ش*ر..اب در جام و صد افسوس دگر یارم نیست...
غمی در کنج دلم زندانی‌ست؛ ای وای بر او...
هربار که دیدم غم دل را، گفتم از یارم نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #18
«و دیگر هیچ»

همیشه ادم خوب قصه تو بودی...
همیشه من بودم که بچگی می‌کردم...
بهانه می‌گرفتم که توروخدا یک‌بار دیگه بهم بگو...
بگو که دوستت دارم...
ولی تو بچه‌تر از من بودی...
که هیچ وقت دوباره تکرارش نمی‌کردی...
من فکر می‌کردم دوستت دارم‌هایت...
فقط برای من است که یک‌بار می‌گویی...
ولی الان فهمیدم...
که جاهای دیگه هم خرجشان می‌کردی...
که سهم من فقط یک "دوستت دارم " بود
و دیگر هیچ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #19
«قهوه تلخ»

کافه چی...
قهوه تلخ برایم بیاور...
می‌خواهم طعم روزگارم را بچشم...
طعم مرگ ارزوهایم را...
مرگ رویاهایم را...
طعم مرگ خود واقعی‌ام را...
طعم...
طعم مرگبار خ**یا*نت‌هایش را ...
می‌خواهم مزه مزه کنم...
تمام دروغ‌هایش را...
تمام حرف‌های تلخش را...
طعم سرنوشت نحسم را...
می‌خواهم همه چیز را با قهوه تلخ مزه مزه کنم...
می‌خواهم بدانم تا چه حد زندگی تلخی دارم...
که تا این حد دلم را زده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

رویای محال

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
956
پسندها
4,300
امتیازها
18,373
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #20
خوشحالم می‌کند...
با خیالت عاشقی کردن...
با خیالت مسافرت شمال رفتن...
با خیالت در باران قدم زدن...
با خیالت در مه جنگل گم شدن...
تمام این تصورات خوشحالم می‌کند...
می‌دانم هیچ‌وقت نخواهم رسید...
نه به تو...
نه به عشق تو...
فقط تصورات و رویاهاست که به جنونم می‌کشانند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا