- ارسالیها
- 957
- پسندها
- 4,300
- امتیازها
- 18,373
- مدالها
- 16
- نویسنده موضوع
- #111
«تقویم»
تقویمم ورق خورد...
یک ماه هم به هزار و دویست و شصت روز دیگر اضافه شد و دوریات شد هزار و دویست و نود روز!
حتما فکر میکنی چقدر احمق بودهام که تمام نبودنهایت را نوشتهام.
اسمش را هرچه دوست داری بگذار...
ولی از اینکه نبودی و عذاب کشیدم!
از اینکه شاید اگر روزی به فکرت دوباره برگشتن افتاد!
میخواهم تقویمهایی که نبودنت را به رخم کشیدند...
به رخت بکشم و بگویم ببین!
ببین که با رفتنت چه بر سرم اوردی که من مثل دیوانهها هر روز پشت همین پنجره نبودنت را شمردهام.
بگویم ببین که اشکهایم را بعد تو دیگر هیچ کسی نتوانست پاک کند چون دل من فقط دستهای تو را میخواست...
کاش میشد الان از پنجره داد بزنم بگویم که برگرد و انور دنیا به گوشت بخورد و خیلی زود خودت را برسانی و بغلم کنی و بگویی که...
تقویمم ورق خورد...
یک ماه هم به هزار و دویست و شصت روز دیگر اضافه شد و دوریات شد هزار و دویست و نود روز!
حتما فکر میکنی چقدر احمق بودهام که تمام نبودنهایت را نوشتهام.
اسمش را هرچه دوست داری بگذار...
ولی از اینکه نبودی و عذاب کشیدم!
از اینکه شاید اگر روزی به فکرت دوباره برگشتن افتاد!
میخواهم تقویمهایی که نبودنت را به رخم کشیدند...
به رخت بکشم و بگویم ببین!
ببین که با رفتنت چه بر سرم اوردی که من مثل دیوانهها هر روز پشت همین پنجره نبودنت را شمردهام.
بگویم ببین که اشکهایم را بعد تو دیگر هیچ کسی نتوانست پاک کند چون دل من فقط دستهای تو را میخواست...
کاش میشد الان از پنجره داد بزنم بگویم که برگرد و انور دنیا به گوشت بخورد و خیلی زود خودت را برسانی و بغلم کنی و بگویی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر