***
در این دنیای وانفسا، یأس دست دراز کرده و دور گردنهایمان پیچیده!
شبها چنان سیاه و تاریکاند که امیدی به اتمامشان نیست!
جان گیرند این شبهای دراز که با تمام وجود دردها را بر تنهایمان شلاقوار میکوبند و نمیبینند تنهای گلگون شدهی ما را از شدت هجوم غمها!
به کجا پناه ببریم که رها شویم ازین بند سیهگون؟!