- ارسالیها
- 1,988
- پسندها
- 6,396
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 15
هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوختوقتی هر لحظه نسیم ،توی باغچه ها میاد
توی خاک گلدونا، بذر حسرت میکاره
وقتی شبنم میشینه ، رو غبار جاده ها
وقتی هر خاطره ای تورو یادم میاره
دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
گفتی از خسته ترین حنجره ها می آمد
بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان