تمرین نویسندگی تمرین نویسندگی کاربران (دوره‌ی چهارم) | انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع YEGANEH SALIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 1,618
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,586
پسندها
8,327
امتیازها
33,973
مدال‌ها
25
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
1643577536962.jpg

عرض سلام و وقت بخیر به کاربران عزیز انجمن یک رمان. همانطور که مستحضر بودید، توضیحات کامل دررابطه با تمرین نویسندگی در فراخوان دوره‌ای تمرین نویسندگی شرح داده شد و تعدادی از کاربران و نویسندگان برای پیشرفت سطح قلم و نگارش خود اعلام آمادگی کردند.

قرار بر این شد که یک پست کوتاه معرفی (شامل نام، ژانر و خلاصه‌ی کلی‌ای از محتوای متن خو‌د) به‌همراه یک پست با حداکثر ۴۰ خط سیستم (۱۰۰ خط گوشی) و حداقل ۲۰ خط سیستم (۶۰ خط گوشی) ارسال کنید. هردو قسمت متن خود را به‌صورت یک‌جا و در یک پست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,586
پسندها
8,327
امتیازها
33,973
مدال‌ها
25
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
امضا : YEGANEH SALIMI

FatemehZahmatkesh

کاربر سایت
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
17/1/22
ارسالی‌ها
669
پسندها
2,089
امتیازها
12,773
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #3
نام رمان: غوغاگر.
نام نویسنده: فاطمه زحمت کش.
ژانر: جنایی، عاشقانه

خلاصه:
سرگرد دلارا راستی، با آشکار شدن هویتش به جای پا پس کشیدن، سعی می‌کند تا به عنوان وکیل وارد آن باند مخوف شود. دختری که میان تاریکی‌ها جان گرفته و با شکسته شدن قلبش قوت گرفته است. نه مرحمت سرش می‌شود و نه گرما!
در آن سوی داستان، پسری به نام سیاوش که به تازگی با از دست دادن برادر چیزی برای از دست دادن ندارد، با فریب خوردن از مردی ملقب به گادفادر وارد همان باند مخوف می‌شود، تا انتقام بگیرد و جان از دست‌ رفته‌اش را زنده کند!
حالا با رویارویی دلارا و سیاوش، چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟ آیا این مرگ به واسطه چه کسی به سرانجام رسیده است؟

.
لبخندی به پهنای صورت روی لب‌هام نقش بست. به سرعت لب‌هامو به دهن کشیدم و سرمو پایین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,614
پسندها
20,473
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • مدیر
  • #4
بسمی تعالی

نام: دست نشانده هرماس

ژانر: تاریخی. جنایی. تراژدی

خلاصه: یک قانون اساسی و پوشیده زندگی هم است که می‌گوید وقتی آدم‌ها ضربه می‌خورند، سه حالت دارد؛ یا هرگز بلند نمی‌شوند و در عمق تنهایی جان می‌دهند، یا بلند می‌شوند و به زندگی‌شان به خوبی ادامه می‌دهند و یا با یک آتش‌فشانی در میان تک‌تک گوشت و پوستشان، برمی‌خیزند، برمی‌خیزند اما نه برای زندگی! بلکه برای فوران و نابودی تمام چیزهای اطراف!

متن اصلی:

با فاصله زیاد، با تحکم پشت به تخت دیانی ایستاده بودم که دیگر روحش در این دنیا حضور نداشت. به راستی که واقعاً نبودنش خیلی دردناک بود! همسر خوب من. اویی که در تمام لحظات، به خصوص در زمان سختی، روزهایی که من فقط مانند تکه گوشت پلاسیده‌ای بودم او بود که دست مرا گرفت و مرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ❥لیلیِ او

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #5

نام: ذبیح حیات
ژانر: جنایی، ترسناک، تراژدی
خلاصه: چقدر طعم نبود پشتوانه رقت‌انگیز است!‌ وقتی مدام در حال فرار باشی و نتوانی لحظه‌ای زندگی کنی، دقیقا احساس همان موشی را داری که دارد از دست بازی که در آسمان می‌تازد فرار می‌کند؛ اما در آخر می‌داند که قربانی چنگال‌هایش می‌شود!

چالشی در زندگی راشل به وجود آمد. اول اینکه دلش می‌خواست بداند پدرش کجاست؟ آیا باز هم دنبال کاریست که قرار است آینده‌اش را به خطر بی‌اندازد؟ با دستانی که از شدت اضطراب می‌لرزیدند سکه‌ای را درون سوراخ باجه انداخت،و چشمانش را به باران بیرون از شیشه‌های کیوسک دوخت. منتظر بود تا صدای بوق‌های اتصال تماس را بشنود. با انگشتش روی شیشه های یخ زده و بخار گرفته اشکال نامعلومی که اضطراب درونش را نشان می‌داد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : آبی پَرَست؛

ANAM CARA

سرپرست ادبیات + مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
1,781
پسندها
24,108
امتیازها
43,073
مدال‌ها
37
سن
19
سطح
28
 
  • مدیر
  • #6
«به‌نام نوازنده گیتار عشق»
رمان: ژنرال
نویسنده: دختر اقیانوس
ژانر: #پلیسی #تراژدی #عاشقانه
خلاصه:
مشکلات پِی‌درپِی ریشه دوانده در زندگی دخترک؛ همچون عنکبوت در زندگیش تار می‌تند.
هرچه بیشتر دست و پا می‌زند، حصار مشکلات تنگ‌تر و تن خسته او را فگارتر می‌کند.
دخترک سرکش و لجباز...در پِی رویای خود؛ بی‌اذن و نوید خانواده پا به دانشکده افسری می‌گذارد و... .

فگار: رنجور، خسته

بزاق دهانش را با اکراه می‌بلعد و آهسته از روی صندلی برمی‌خیزد. جُب کرده به دیوار پشت سرش تکیه می‌دهد و اسلحه دسته طلاییش را از دور کمرش باز می‌کند.
سوسوی کم جان ماه کامل،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA

miss_marynovel

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/7/21
ارسالی‌ها
437
پسندها
5,235
امتیازها
21,413
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #7
به‌نام‌خدا

نام رمان: زندگی موازی
نام نویسنده: سیده مریم حسینی
ژانر رمان: عاشقانه

خلاصه: وقتی زندگی آنقدر برایش سخت می‌شود که تنها دلش می‌خواهد آن را به اتمام برساند، یک اتفاق عجیب و البته خوشایند باعث می‌شود امیدش به زندگی بازگردد؛ اما زندگی کوتاه‌تر از چیزی است که فکر می‌کنیم و ادامه‌ی کارهای ناتمام ما به عهده‌ی زندگی بعدی ما هست... !

متن اصلی:

چشمانی آبی، همانند اقیانوس رو به رویش، به صورت دورانی همه جا را از نظر گذراند.
بادی ملایم در لابه لای موهای خرمایی رنگش در گردش بود و به آن سو و این سو می‌بردش.
صدای آواز مرغابی‌ها بر سر اُقیانوس، کل محوطه را پُر کرده بود.
نفس عمیقی کشید، بوی خوش دریا حسابی سرمستش کرده بود و هر آنچه که در ذهن داشت؛ به یک‌باره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Dina_♡

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/12/21
ارسالی‌ها
47
پسندها
270
امتیازها
1,003
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #8
رمان: عزل از آفاق
نویسنده: دینا ذاکر سهیلی
ژانر: #تاریخی #عاشقانه #فانتزی
خلاصه: دختری از جنس اشراف و شمشیر. دختری که به جرم عشق به خانواده‌ش به جایی دور افتاده و عجیب برای کاری سخت تبعید میشه. اتفاقی غیرمنتظره تمام اتفاقتی که براش برنامه‌ریزی شده از بین می‌روند و بانوی اشراف‌زاده مجبور به کشیدن شمشیر و پوشیدن لباس عروسی به رنگ سرخ خون‌های دشمن می‌شود...

***


قدم اول را به سمت اهرم برداشت و متوجه فریاد مردی در نزدیکش بخاطر بریدن چشمانش شد.
قدم دوم و خون زیر پاهایش پخش شد.
قدم سوم و چهارم و...را برداشت و اشک در گوشه چشمانش جمع شده بود.
ژنرال با هر قدم او همراه شده بود.
حال یک قدم با اهرم فاصله داشت و صدای شکافته شدن باد توسط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Dina_♡

آناهیتا ملکی

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/11/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
1,588
امتیازها
9,613
مدال‌ها
8
سطح
8
 
  • #9
نام:دروازه‌های نیران
نویسنده:فاطمه ملک پور
ژانر :فانتزی
خلاصه:
هشت منتخب منتخب گوی سرنوشت برای جنگی بزرگ با دشمنانی ناشناخته دشمنانی از جنس پلیدی ولی این جنگ ها این دشمنان در برابر دشمن بزرگشان هیچ اند
نامش بافونت است و به قصد تباهی پا به دنیا گذاشته است او دشمن ازلی انسان حتی در قعر لادان های گرم و سوزان زندان همیشگی‌اش نیز به فکر دسیسه و نابودی هستی کوچکمان است حال که انسان دست از ارزش های انسانی خود برداشته زمانش رسیده قدرتمندتر از پیش برای آزادی اش در پیشگاه خداوندگارش طغنیان کند باشد که خداوند دوباره او را به بندگی پذیرا باشد


تالار شورا در تاریکی مطلق و خفه کننده‌ی خود مثل صدسال گذشته پنهان شده است. در آهنین تالار، با صدای گوشخراشی باز می‌شود و نور بی‌محابا به تاریکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

الهام.س

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
12/2/21
ارسالی‌ها
1,721
پسندها
4,994
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • #10
به گل نام او
عنوان:عصیان دل
نویسنده:الهام سواری
ژانر: عاشقانه ، تراژدی
خلاصه:
داستان روایت‌گر زندگی دو جوان است؛ مریم دختریست ساده و بی‌آلایش، او مسیر هموار زندگیش را دارد می‌گذراند، دریغ از این که سرنوشت بازی شومی برسرش می‌آورد و او را از مسیر ساده‌اش به مسیر پرفراز و نشیب زندگی شیرزاد منحرف می‌کند و آب زلال چشمانش را به ریمل‌ش سیاه می‌کند... !


دلشکسته و خسته‌ی راه دوری‌ست، از پنجره‌ی کنارش به مناظری که در مسیرش است خیره شده و کوه‌ها، درختان درون چشمش رد می‌شدند؛ با صدای کسی به خودش می‌آید:
- مریم!
لبخندی تلخ، اجباری به چهره‌ی بی‌رنگ مادرش می‌اندازد و گویی صدایش از ته چاه به گوش می‌رسد:
- حالم خوبه مادر، نگران نباش!
مادر لبخندی از روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا