هرشب قلبم برایت بی تابی میکرد
نمیخواستم بدانی !
نمیخواستم بدانی برای هر لحظه دیدنت بی تابی و لحظه شماری میکنم
حرف های دلم را با قلمی بر روی کاغذ پیاده میکردم
آن موقع بودی !
اما الان هم که نیستی بازهم قلم و کاغذ همدردم شده اند ؛ اما ایندفعه از بی تابی خود نمینویسم
آن بغض هایی که بر راه گلویم سد شده اند را پیاده میکنم...