- ارسالیها
- 189
- پسندها
- 668
- امتیازها
- 3,933
- مدالها
- 6
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #21
حقیقت این است که تو را ندیده و در آغوش نگرفتهام. با این حال دوستت دارم. چرا که برایت نوشتم، برایت خواندم و برایت خندیدم؛ از همین رو مدعی هستم که دوستت دارم و تو دوری!
امروز، دستِ خودم را گرفته و به پارک خلوتی بردم، وقتی که حواسش نبود، رهایش کردم؛ چیزی که تو را نداشته باشد، رها کردنیست.
این را هم بگویم که امروز، عجیب هوایِ آغوش داشتم. میخواستم گم شوم در میان بازوانی که میفهمد معنی بغضم را.
امروز، دستِ خودم را گرفته و به پارک خلوتی بردم، وقتی که حواسش نبود، رهایش کردم؛ چیزی که تو را نداشته باشد، رها کردنیست.
این را هم بگویم که امروز، عجیب هوایِ آغوش داشتم. میخواستم گم شوم در میان بازوانی که میفهمد معنی بغضم را.