متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته یک دلشکسته| Dnya20 کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #21
اسم دلنوشته:غم هجران
رفتن رفته‌ها،
ماندن جا مانده‌ها،
رفته‌ها فراموش کردن،
جامانده‌ها در غم رفته‌ها سوختن.
رسم زمانه این است،
آنکه رفت یادش رفت،
آنکه ماند درغم هجران سوخت.
عشق اگر پرواز دارد
بال شکستن هم دارد.
یارت که رفت، بالت می‌شکند...
چه زیبا...
تو ای بالشکسته،

در آتش فراق میسوزی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #22
اسم دلنوشته:عشق من
دردش خیلی قشنگ است؛
میبینی؟
حتی دردش را که حس می‌کنم!
قلبم تند می‌زند،
بغض در گلویم می‌نشیند،
نفسم سنگین می‌شود،
بی‌قرار می‌شوم،
دوست دارم، این احساس را.
عشق می‌تواند
مادر باشد‌،
پدر باشد‌،
خدا باشد،
این‌ها از اول باهات بودن
اما...
یک عشق متفاوت،
عشقی که خودت کسب کرده‌ای
یک جور دیگه‌اس!
نه خالقت است،
نه خون آن در رگ‌هایت هست،
نه...
یک عشق اکتسابی!
شریک غم و شادی‌هایت می‌شود.

صمیمی،
ناراحتیش برایت مهم باشد،
خودش برایت مهم باشد،
بدون هیچ خودخواهی،
یک وقت دستش را ول میکنی،
میگویی باشد برو!
رفتنش یعنی
این نیست که خسته شده‌ای،
این نیست که دوستش نداری،
ولی وقتی که اونی که می‌خواست نبوده‌ای!
وقتی اونی ک انتظار داشت نشده‌ای!
باید دستش را ول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #23
اسم دلنوشته: مروارید
مرواریدها،
برایم خیلی ارزشمندند.
مروارید صدف دریا را نمی‌گویم،
اصلا به آن‌ها علاقه‌ای ندارم.
آن مرواریدی را می‌گویم
که اگر
از صدف چشمانت بریزد،
دنیا برایم تیره‌وتار می‌شود!
چشمانت را،
که از سقوط مروارید
به رنگ خون می‌شود،
خون به دلم می‌کنند.
مروارید‌هایت را به دست سقوط نسپار!
آن‌ها اگر برایت ارزشی ندارند
برایم از تپش‌های قلبم مهمتر است.
ای که آن چشم‌هایش دنیای من است،
مروارید‌های صدف چشمانت را
در صدفشان محفوظ نگه دار!
چون یک نفر،
در این نزدیکی،
با هر مرواریدی که سقوط می‌کند،
جان می دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #24
اسم دلنوشته: مجنون بی لیلی
لیلی!
من را میشناسی؟
من همانم قیس!
پسری از دیار عرب؛
عاشق تو،
دختری از قبیله عامریان!
لیلی،
از عشقت به شوق دیدارت،
کوه نجد را که ساکنش بودی،
طواف می‌کردم!
شدم مجنون.
مرا مجنون خواندند!
لیلی دیدی پدرت با ما چه کرد؟
دیدی چطور نتوانستم تو را شریک زندگیم کنم؟
دیدی چطور برای یکی دیگر شده‌ای؟
من چطور این همه را تحمل کنم لیلی!
نمی بخشمشان،
پدرت
و کسی که تو را از من گرفت!
دیدی نفرین من چطور جانش را گرفت؟
اما وقتی که دیگر می‌توانستیم برای هم باشیم رفتی چرا؟
لیلی بازم ازم دور شده‌ای؟
میدانی آن مردم ظالم حتی بعد مرگت
مرا از تو دور کرده‌اند تا سر مزارت گریه نکنم!
لیلی...
دیدی پیدایت کردم؟
بویت را می‌شناسم؛
هر کجا که باشی پیدایت می کنم،
خاکت چقدر سرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #25
اسم دلنوشته: تا آخرین نفس
تو رو که دوست داشته باشد!
عاشق تو که باشد!
می داند ارزشت خیلی بالاست!
تمام سعیشو می کند،
که هر چی لایقت باشد،
برایت محقق بشود!
تو را ارزان نمی خواهد!
به تو نشان خواهد داد،
که تو برایش از همه چیز مهمتری!
مگر می شود،
از تلاش برای رسیدن به تو،
خسته شود!
یا از تو بگذرد!
او که از تو بگذرد،
بی هیچ دلیلی،
جز،
خستگی از تلاش برای رسیدن به تو!
مطمعن باش عشقش به تو،
عشق نیست!
عشق واقعی همیشه،
او را وادار به تلاش می کند!
تا با تمام وجود!
تا آخرین نفس!
سعی اش را،
برای در کنار تو بودن می کند!
میفهمی،
تا آخرین نفس!
 
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #26
اسم دلنوشته:لعنت به خودم
گاهی،
یاد گذشته می‌افتم.
یاد خنده‌هایت‌،
یاد گریه‌هایم،
یاد خاطره‌هایمان،
یاد حرف‌های قشنگمان،
یاد، یاد،
یاد...
دلشکسته‌ام که تو شکستی.
به این نقطه که میرسم
خط میزنم!
خنده‌هایت را،
حرف زدن‌هایمان را،
به همه چیز شک می‌کنم!
به دوست داشتنت،
به واقعی بودن حرف‌هایت؛
مگر می شود از دل شکستن کسی که دوست داری لذت ببری؟
غرق لذت بشوی؟
یا مگر می‌شود دل بشکنی؟
آنم آن کسی که با تمام آدم‌ها برایت فرق دارد،
با تمام وجود دوستش داری!
مگر می شود؟
اینجا به دوست داشتنش شک می‌کنی.
خط میزنم حرف دلم را،
همه چیز را خط میزنم،
با تمام وجود سعیمو می‌کنم.
لعنتی!
چرا نمی‌شود خاطره‌هایت را فراموش کنم؟
چرا؟
لعنت به این خاطرات،
لعنت به دوست داشتنم،
لعنت بیشتر بر خودم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #27
اسم دلنوشته: جیغ خفه
یک جیغ از ته دل
که به هیچ‌جا نرسد،
تو گلوت حبس شود،
خفه اش کنی.
اون جیغ وقتی متولد می‌شود،
که دلت جیغ بخواهد!
و
نباید جیغ بکشی،
باید خفه اش کنی!
آن وقت که جیغ می‌کشی
و همزمان، با یک بالش خودت را خفه می‌کنی
تا صدایش جایی نرسد،
تاحال داغونت را نفهمند.
جیـــغی برای نبودنش،
جیــغی برای خواستنش،
جیــغی برای نباید خواستنش،
جیــغی برای دلتنگیت،
جیــغی برای قوی جلوه دادن خودت،
جیغی برای...
برای، همه چیز!
ولی بازم همه جیغ‌ها خفه هستند،
هیچ کسی آن ها را نخواهد شنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #28
اسم دلنوشته:گل اشک
می‌شود،
ای باران بباری؟
یک نفر محتاج توست!
می‌شود فقط کمی،
بالا سر این آدمک تنها بباری؟
تا که تنها نبارد؟
می‌شود ای باران از او حمایت کنی؟
می‌شود ببارد و تو مقصر خیسی گونه‌هایش باشی؟
باران، این آدمک همیشه تنها می‌بارد و تو تنها!
می‌شود از این به بعد باهم ببارید؟
می‌شود اشک‌های آدمک را برای بذر گلی بفرستی؟
باران آدمک تنهاست،
ولی تنها نبود تنها شد!
باران آدمک تنها منم،
می‌شود بذر گلی که از اشک‌هایم
به گل تبدیل شود،
برای او ببری؟
او،
عاشق گل بود.
او...
عاشق در آوردن اشک‌های من بود؛

می‌شود گل اشک‌هایم را برای او به هدیه ببری؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #29
اسم دلنوشته:سنگ و پای لنگ
با حالی نزار،
با حسی مانند غرق شدن در آب‌،
بین جنگ برای نجات یا تسلیم شدن،
با نبود آدم‌هایی که احساس امنیت بدهند،
دلگرمی بدهند،
با کلی حس پوچ،
از تنهایی...
با کلی ناامیدی،
این همه را باید تحمل کنی؛
درد،
تنهایی،
حس پوچی،
نا امیدی.
چرا می‌گویند هر چه سنگ است واسه پای لنگ است؟
خدا!
مگر چلاق پای لنگش بسش نیست؟
که حالا سنگ جلو پایش می‌اندازی؟
یا حکایت چیز دیگریست!
تو هم آن را دوست نداری؟
که نگاهش نمیکنی؟
درد را،
تنهایی را،
حس پوچی را،
همه را فقط برای من آوردی؛
برای اینکه دوستم نداری؟
برای همین همه سنگ‌ها را جلوی پای چلاق من سبز کردی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #30
اسم دلنوشته:عشق کور
سینه سپر کرده‌ای،
ای آنکه سینه‌اش پر از خورده قلب شکسته‌اش است.
تو را چه به این کار؟
مگر تو میتوانی سپر و مدافعش باشی؟
خودت که نابود و ویران شده‌ای،
به دست خودش.
حالا می‌خواهی حامی‌اش شوی؟
می‌خوای سپر بلایش شوی؟
مگر او نبود که تو را شکست؟
دوستش داری بعد این همه اتفاق؟
راست است،
پس راست است!
عشق کور است نمی‌بیند.
من را می‌شنوی؟
یا که عشق هم کرت کرده؟
چطور بهت بفهمانم؟
او دوستت ندارد،
تو را بارها شکست و می‌شکند؛
بارها گفتمت...
به او فکر نکن، او را بدست فراموشی بسپار،
ولی نشنیدی،
ندیدی،
و نخواهی شنید،
پس،

زجر بکش؛
حقت است،
حقت است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا