متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته یک دلشکسته| Dnya20 کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #31
اسم دلنوشته:آه دنیا
آه
از دست این دنیا،
آه می‌کشم
تا کم شود درد خفته در سینه‌ام؛
آه می‌کشم تا پر بکشد بغض در گلویم،
آه می‌کشم تا خفگیم را رفع کنم.
سنگینی به وسعت دنیا،
روی قلبی به اندازه مچ دستم،
می‌تواند تحمل کند؟
می‌تواند تپشش را ادامه دهد؟
یا که نه،
می‌ایستد!
این قلب به اندازه مچ دست
یک روز هم،
مقاوتش را از دست می‌دهد
و از تپش می‌ایستد؛
آن وقت دیگر
نه دردی حس می‌کنم،
نه نفسی می‌خواهم،
نه خفگی حس می‌کنم،
نه سنگینی روی قلبم می‌ماند؛

به امید آن روز.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #32
اسم دلنوشته:دنیای من
دنیای من...
چشم‌هایش چشمای آهو،
دنیای من...
صورتش صورت ماهو،
دنیای من...
ابروهاش تیر وکمون،
دنیای من...
موهاش آبشار روون،
دنیای من...
قلبش قلب مهربون،
دنیای من...
با یه حرف میگیره جون،
دنیای من...
دنیای من نیست،
دنیای من...
برای من نیست،
دنیای من...
هر جا باشی،
به یاد من باشی،
یا که نباشی،
یکی اینجا،
با خیال تو زندگی می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #33
اسم دلنوشته:فرشته‌ام زمینی نبود
عاشقش بودم؛
عاشق یک فرشته.
فرشته‌ای از سوی خدا،
عاشقش بودم، عاشقم بود؛
خوشحال بودیم،
شاد بودیم،
چشم شور که بود؟!
چرا فرشته‌ام؟فرشته‌ی زمینی من!
پر کشید،
رفت.
می‌گویند
خدا گل چین است،
گل‌ها را زود می‌چیند.
فرشته من،
جایش روی زمین نبود؛
با چشم‌هایش عاشقم کرد،
با موهای پریشانش دیوانه‌ام کرد،
با خنده‌هایش دلم را برد‌؛
و خوشحال از نزدیک شدن وصال،
پر کشید.
فرشته من،
فرشته زمینی من،
دیگر زمینی نبود؛
پر کشید
و فرشته من فرشته آسمانی شد.

تقدیم به یک دوست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #34
اسم دلنوشته:دل آرام من
دیده‌ای؟
چطور آتش خورشید،
در دریا خاموش می‌شود؟
وآسمان را بر همه‌جا تیره می‌کند؟
دیده‌ای؟!
ستاره وماه، آسمان شب را نورانی می‌کنند؛
دیده‌ای؟!
آرامش همه‌جا را فرا می‌گیرد،
آتش عشق من،
مانند همان آتش خورشید است
که در دریای محبت تو خاموش می‌شود،
وآرام می‌گیرد؛
گر تو نباشی این آتش،
مرا می‌سوزاند
و به خاکستر می‌نشاند.
بعد از تو دیگر
نیست،
دریای آرامش من!
نیست...
دل آرام من،
ای دل آرام من
بعد از تو،
با که غروب کنم؟
وبا که خاموش شوم؟
بی‌تو تا آخر خواهم سوخت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #35
اسم دلنوشته:من و سیگارم
غم دارد قلبم،
نم دارد چشمانم،
بم شده صدایم،
بی تو...
در نبود تو
چکار کنم غم قلبم را؟
چکار کنم، نم چشمانم را؟
چکار کنم، بم صدایم را؟
تو بگو!
آمدی جایت را در قلبم محکم کرده‌ای؛
تمام قلبم را تسخیر خود کردهای،
وقتی دیده‌ای بی‌تو نابود خواهم شد
رفتی،
احساس جای خالی قلبم را چکار کنم؟
یادم آمد!
حرفت را می‌گوییم،
به‌توچه...
که نابود می‌شوم،
به‌تو‌چه...
که سیگار شده همدم شب‌هایم،
به‌تو‌چه...
که شب‌ها بیدارم،
خیره به دیوارم،
واینجاست که
من مانده‌ام با غم، نم و بم صدایم با یه مشت سیگار و شب‌های طولانی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #36
اسم دلنوشته:عشق ماه
شب به ماه می‌نگرم،
چه سرنوشتیست سرنوشت ماه وخورشید.
ماه هیچ‌وقت خسته نمی‌شد،
همه عالم راز ماه را نفهمیدند.
ماه عاشق خورشید به دنبالش می‌دوید،
خورشید پی عشق دور جهان می‌گردید،
ماه می‌سوخت ماه از بودن خورشید زنده بود.
خورشید گر خاموش شود،
ماه هم نورش خاموش میشود!
عشق ماه به خورشید را هیچ‌کسی نفهمید.
گاهی ماه خسته می‌شد،
در بین گرمای ابرها پناه می‌گرفت؛
برایشان از عشق خورشید می‌گفت
وآن‌ها برای ماه اشک می‌ریختند.
قصه ماه و خورشید یک قصه قدیمیست
ولی خورشید همچنان نفهمید، ماه عاشق اوست،

واز برای او دور جهان می‌چرخید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #37
اسم دلنوشته:یک چمدان و کلی خاطره
من می‌مانم و آوارِ خاطره‌ها،
تو رفتی با یه جاده از من دور،
شاید چمدانت در دستت سنگینی کند.
چه می‌شد می‌گذاشتی با تو آن را برایت حمل کنم؟
وقتی به مقصدت رسیدی خواهم برگشت؛
اما همین مدت کمی که کنارت راه میروم
برایم با ارزش است.
تو رفتی با یک چمدان پر از وسایلت،
و من ماندم با یک مکان پر از خاطره‌ات.
چرا خاطره‌ها را جا گذاشته‌ای؟
مگر جایی برای آنها در چمدانت نبود؟
یا که تحمل بودنشان را نداشته‌ای؟
این خاطره‌هایی که برایم به ارث گذشته‌ای
مرا به هلاکت خواهند کشاند.
مغز مرا نابود خواهند کرد،
می‌شوم یک دیوانه،
یک دیوانه با کلی خاطره‌
که آن‌ها را هرشب مرور می‌کند،
ودر نبود تو در خاطره‌ها با تو زندگی می‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #38
اسم دلنوشته:خارعشق
قلبم را از سینه‌ام خارج کردم.
بر روی قلبم گل رز سرخی قرار داشت،
ساقه آن گل دور قلبم پیچیده شده بود؛
قلب ترک خورده‌ای که،
از ترک‌هایش خون می‌چکید!
ساقه گل سرخ خارهای زیادی داشت،
به زیبایی آن گل در عمرم ندیده بودم.
عطرش آدم را مست* می‌کرد،
رنگش به رنگ خون سرخ بود،
ساقه آن از درون قلبم روییده بود،
آن گل من را یاد کسی می‌اندخت،
با یادش ساقه دور قلبم محکم‌تر شد
و خود را بیشتر پیچاند.
خارهای ساقه درون قلب فرو رفت
و از کنار هر خار قطره‌ای خون چکید؛
آن گل عشق تو در قلبم بود!
ودر نبودت تو،
از عشق تو،
قلبم خون می‌گرید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #39
اسم دلنوشته:من آفتابگردانم
میچرخم، میچرخم!
به دور خود میچرخم،
چشمامو هم میبندم، میچرخم.
دست نوازش بر گل ها می‌کشم، می‌چرخم!
نگاهی به خورشید کردم،
نگاهی به گل‌ها کردم
آن‌ها هم به خورشید نگاه می‌کردند.
لبخندی میزنم به این گل‌ها،
که خیره به خورشید می‌چرخند.
از اسمشان معلوم است، گل آفتاب‌گردان!
همیشه به دور آفتاب می‌گردند؛
منم گویی مثل آنها
به دور خورشید خود می‌گردم.
ای خورشید من،
گرچه نیستی،
ولی هنوز هم به دور تو می‌گردم.
میچرخم، میچرخم،

به دنبال تو میگردم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..

..のnya20..

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
12,293
امتیازها
35,373
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #40
اسم دلنوشته:هوای بارانی
هوا موهایم را به بازی گرفت؛
سرما به صورتم سیلی زد وبه لرزش افتادم.
قطره‌های باران پوستم را نوازش می‌داد،
صدای رعدوبرق در گوشم پیچید،
همه وهمه
را گویی قبلا تجربه کرده،ام!
وقتی کنار تو،
دست‌های تو در موهایم به حرکت در می‌آمد!
وقتی بوسه‌ات بر روی صورتم می‌نشست،
ومن به لرزش می‌افتادم.
گرمای نفس‌هایت را،
که مانند قطره‌های باران پوستم را نوازش می‌داد،
وصدای تپش‌های قلبت را،
که مانند رعدوبرق صدایش در گوشم می‌پیچید؛
میبینی؟!
این هوای بارانی هم،
من را یاد تو می‌اندازد!
من همیشه به یادت خواهم ماند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ..のnya20..
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا