مجموعه دلنوشته‌های خفگی | آرزو توکلی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع A.TAVAKOLI❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 2,004
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

A.TAVAKOLI❁

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
14/5/18
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
92,430
امتیازها
77,384
مدال‌ها
53
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #31
نیمه شب بود؛ کوچ کرده بود به آنجایی که نباید، به خاطراتی که نباید، به احساساتی که نباید!
با تار و پود تنش در روز روز زندگی، سدی ساخته بود در مقابل خودش، که نکند شبی، نیمه شبی دوباره همه چیز شروع شود. و شروع شد! دیوارها فرو ریخت، سدها آوار شد و دوباره برگشت. به همان نبایدی که از هزاران باید زیباتر بود. به نقطه‌ی عطف زندگی‌، همانجایی که دره‌ی سقوطش شد. و جزء به جزء، رج به رج، همه چیز را مرور کرد. این‌بار تنها‌تر از همیشه، این‌بار پر غم‌تر از روز تجربه‌. حالا انگار هرچه تابه‌حال پشت سر گذاشته بود برایش وضوح داشت. آن دست‌هایی که به دنبال خفگی‌اش بودند، دست همین خاطرات بود. آن تنهایی عظیم، نبود یک نفر بود و آن تاریکی دنیا، سیاهی آرشیو همین جان نوشته‌ها بود!
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.TAVAKOLI❁
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

عقب
بالا