فال شب یلدا

عقیق دوگانه شعرکده: BPY مجموعه اشعار در شهر دل غم می‌تپد | محدثه رستگار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع AROHI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 66
  • بازدیدها 1,800
  • کاربران تگ شده هیچ

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #11
من جای خالی تو را به هیچ همدم ندهم
من به کوله‌بار مسرت ذره‌ای از این غم ندهم
به قول حضرت مولانا که با سوز به معشوق می‌‌گفت:
«من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم»


 
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #12
جان سپردم در غمت و این دل را دگر صبر نمی‌آید
آه که مرا تابی در برابر این جبر نمی‌آید
«تو را با غیر می‌بینم صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید»

 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #13
این چه ریش بود که تو نهادی به قلب ما
دوباره با خون گریستن رساندم دوش را به انتها
بار دست توست تا بشکفند در وجودم جوانه‌ها
اما تو نمی‌آیی و ز دوری‌ات با سوز و اندوه می‌زنم من چنگ‌‌ها

 
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو مرا به عشقی دیگر فروختی و من اما دعایت کردم
مرا از یاد بردی و من در واژه‌های شعرهایم صدایت کردم
گفتی عشق را ثابت کن و من آنجا که قلبت است رهایت کردم
ولی هرشب که چشم بستم، باز کنج قلبم پیدایت کردم


 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #15
دل من ز هر باد و طوفانی استوار ماند و خود را نباخت
درد عشق تو اما یک شبه ز شهر دل ویرانه ساخت
به لطف خنجر تیزت، حالا من از سایه خود هم وحشت دارم
بی‌وفا افسوس که بهای گناه تو را روح و جان بی‌گناهم پرداخت
 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #16
فهمیدم در دنیا آرزویت اگر عشق باشد، وصالی ندارد
قلبم چون پروانه‌ در این آتش سوخت و دگر برای پرواز بالی ندارد
چه تلخ است که رسیدنم به تو، حتی ذره‌‌ای احتمالی ندارد
بازهم اما بیچاره قلبم جز تصویر چشمان قاتل خویش خیالی ندارد
 
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #17
چه می‌دانستم که یک روز ساکن قلب این عابر دربه‌در می‌شوی
مرا دچار می‌کنی و خود برای فرزند زن دیگری پدر می‌شوی
چه می‌دانستم اقبال من تا ابد خون گریستن است
آه درست می‌گفتند که عاشق شوی، خون به جگر می‌شوی!
 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #18
دستان تو گنجینه‌ای بود که من از آن محروم ماندم
به دیدن تو در کنار دیگری تا ابد محکوم ماندم
عجب قانون بی‌رحمانه‌ای دارد این دنیا
معنای بودنم ز من گرفته شد و بی‌او سال‌هاست که بی‌مفهوم ماندم
 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #19
وصال هرچه که دوست بداری، تا ابد برایت یک قصه می‌شود
جای خالی اویی که نیست، همیشه در گلویت غصه می‌شود
وقتی که تو اسیر لحظه‌ها می‌مانی بدون جان و قلب خویشتن
پایان داستانت در یک شب خلاصه می‌شود
 
امضا : AROHI

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,944
پسندها
23,194
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #20
آرزویم تو بودی که نشد و نشد و نشد که بمانی
نماندی که هر شب در گوش قلبم نجوای عاشقانه بخوانی
رفتی و ندیدی که بعد تو چه بر بیچاره دلم گذشت هردم
مانده‌ام در تردید که ندانستی یا خود نخواستی که بدانی؟
 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 0, مهمان: 2)

عقب
بالا